معرفی و نقد سریال پیکی بلایندرز

سریال «پیکی بلایندرز» فقط یک داستان گانگستری معمولی نیست؛ این سریال با شخصیت های کاریزماتیک، داستان های پیچیده و فضاسازی بی نظیر، شما را به بیرمنگام بعد از جنگ جهانی اول می برد و هر لحظه غافلگیرتان می کند. بیایید با هم ببینیم چرا این سریال این قدر محبوب شده و ارزش دیدن داره.

اگه دنبال یه سریال هیجان انگیز، پر از ماجراهای زیرزمینی و شخصیت هایی هستید که هیچ وقت فراموششون نمی کنید، «پیکی بلایندرز» دقیقاً همون چیزیه که می خواید. این سریال جنایی-گانگستری که ته مایه های قوی از درام تاریخی هم داره، به قلم استیون نایت نابغه و با بازی خیره کننده کیلین مورفی در نقش توماس شلبی ساخته شده. از همون لحظه اول که وارد دنیای دودگرفته بیرمنگام می شید، شیفته این خانواده مرموز و جاه طلب می شید که می خوان تو دنیای پر هرج و مرج بعد از جنگ، امپراتوری خودشون رو بسازن. از موسیقی های محشرش بگیر تا قاب بندی های سینمایی و بازی های بی نظیر، همه چیز دست به دست هم داده تا «پیکی بلایندرز» از یه سریال معمولی فراتر بره و به یکی از شاهکارهای تلویزیونی دهه های اخیر تبدیل بشه. تو این مقاله، قراره با هم یه سفر بریم به دل این سریال، از داستان و شخصیت هاش تا ریزه کاری های هنری و فنی اش رو بررسی کنیم و ببینیم چرا این باند خیابونی تا این حد دل بیننده ها رو برده.

داستان: مروری بر مسیر صعود خانواده شلبی

ماجرای «پیکی بلایندرز» از سال های بعد از جنگ جهانی اول شروع می شه، تو شهر بیرمنگام انگلستان. جایی که برادران شلبی، یعنی توماس، آرتور و جان، از جبهه جنگ برگشتن. این سه تا برادر، به همراه عمه شون پالی که ستون فقرات خانواده محسوب می شه، یه باند کوچیک قمار و شرط بندی اسب دوانی دارن. ولی «تامی شلبی»، مغز متفکر و رهبر کاریزماتیک این خانواده، جاه طلبی های خیلی بزرگ تری تو سرش داره. اون نمی خواد فقط یه گنگ خیابونی باشه، بلکه هدفش اینه که امپراتوری شلبی ها رو تو کل انگلستان گسترش بده و از راه قانونمند هم به تجارت های بزرگ برسه.

داستان سریال، بر اساس یه باند واقعی به اسم پیکی بلایندرز تو بیرمنگام قرن نوزدهم و اوایل قرن بیستم ساخته شده. استیون نایت، نویسنده سریال، این ایده رو از داستان های عموش گرفته که دوستانی تو این باند داشتن. این باند واقعی هم از طریق جیب بری، قمار و زورگیری امرار معاش می کردن و لباس های خاص و اتوکشیده شون، همراه با کلاه های لبه دارشون، وجه تمایز اصلیشون بود. سریال با الهام از این واقعیت، ریشه های خانوادگی شلبی ها رو تو این دنیای خشن و پرآشوب به تصویر می کشه.

هر فصل از سریال، چالش های جدیدی رو برای خانواده شلبی به وجود میاره. از درگیری با پلیس های فاسد و باندهای رقیب گرفته تا سروکله زدن با سیاستمداران و حتی مافیاهای بین المللی. تم های اصلی داستان همیشه قدرت، خانواده، بقا، خیانت و جاه طلبی هستن. تامی همیشه یه قدم جلوتر از بقیه فکر می کنه و همین هوش بی نظیرشه که خانواده رو از مخمصه های بزرگ نجات می ده. سریال نشون می ده که چطور این خانواده از یه باند محلی به یه قدرت ملی و حتی بین المللی تبدیل می شن، در حالی که همیشه باید با دردهای گذشته و زخم های جنگ دست و پنجه نرم کنن. هرچند که در ادامه می بینیم این رشد بی وقفه، عواقب و هزینه های خودش رو هم داره.

چرا پیکی بلایندرز یک شاهکار است؟ (عناصر هنری و فنی)

اصلاً چی باعث می شه «پیکی بلایندرز» از بقیه سریال های گانگستری متمایز بشه و تو قلب تماشاگرا جا باز کنه؟ جدای از داستان پرکشش و شخصیت های عالی، این سریال از نظر هنری و فنی هم حرف های زیادی برای گفتن داره.

فضاسازی و سینماتوگرافی: تصویری از بیرمنگام در دوران رکود

وقتی سریال رو می بینید، حس می کنید واقعاً دارید تو خیابون های بیرمنگام اوایل قرن بیستم قدم می زنید. فضای شهر تاریک و دودی، با کارخانه هایی که دائم در حال کارند و دود غلیظشون آسمون رو پوشونده، کاملاً ملموسه. پالت رنگی سریال بیشتر به سمت قهوه ای، خاکستری و آبی سرد می ره که حس و حال رکود اقتصادی و زندگی سخت اون دوران رو خیلی خوب نشون می ده.

نورپردازی سریال هم معرکه است؛ نور شمع تو کافه ها، چراغ های نفتی تو خونه ها و ضد نورهایی که از پنجره ها یا درها می تابه، یه اتمسفر خاص و مرموز رو به وجود میاره. قاب بندی های هنرمندانه و دکوپاژ دقیق هم تو این زمینه خیلی نقش دارن. مثلاً صحنه هایی که اعضای خانواده شلبی با اون لباس های اتوکشیده و کلاه های معروفشون تو خیابون ها راه می رن، حس قدرت و ابهت رو منتقل می کنه و به امضای بصری سریال تبدیل شده. جورج استیل، سینماتوگراف فصل اول، واقعاً کارش رو خوب انجام داده و تونسته بیرمنگام رو هم به یه شخصیت مهم تو سریال تبدیل کنه.

موسیقی متن: ضربان قلب دنیای شلبی ها

اصلاً مگه می شه از «پیکی بلایندرز» حرف زد و به موسیقی متن بی نظیرش اشاره نکرد؟ آهنگ تیتراژ Red Right Hand از نیک کیو، از همون ثانیه های اول سریال، شما رو میخکوب می کنه و وارد دنیای تامی شلبی می کنه. این آهنگ دیگه نماد سریال شده و هر جا بشنویش، یاد پیکی بلایندرز میفتی.

چیزی که موسیقی متن این سریال رو خاص می کنه، استفاده هوشمندانه از آهنگ های مدرن تو یه بستر تاریخی و قدیمی هست. این کنتراست عجیب و غریب، یه حس و حال خیلی خاص به سریال می ده. مثلاً وقتی یه آهنگ راک یا بلوز مدرن رو تو یه صحنه جنایی با لباس های قدیمی می شنوی، یه حس متفاوت و هیجان انگیز بهت دست می ده. موسیقی تو «پیکی بلایندرز» فقط یه پس زمینه نیست، بلکه خودش یه راوی قدرتمنده که حس و حال صحنه ها و عمق شخصیت ها رو به مخاطب منتقل می کنه. خیلی وقتا بدون دیالوگ، فقط با یه آهنگ، متوجه می شی چه غوغایی تو دل شخصیت هاست.

فیلمنامه و کارگردانی: داستانی فراتر از یک درام گانگستری

استیون نایت، خالق و نویسنده اصلی سریال، واقعاً نبوغ خاصی تو روایت پردازی داره. دیالوگ های سریال خیلی قوی و حساب شده ان و پر از تعلیق و زیرکی. اون بلده چطور بین اکشن، درام و لحظات عاطفی تعادل برقرار کنه. هیچ صحنه ای بیهوده نیست و هر دیالوگی هدفی داره.

سریال، فقط به دعواهای گانگستری نمی پردازه، بلکه لایه های عمیق تری از تاریخ و سیاست اون دوران رو هم نشون می ده. از مشکلات کارگران و کمونیست ها گرفته تا فساد دولتی و نفوذ باندهای مافیایی. نایت با استفاده از موتیف های بصری و روایی مثل راه رفتن گروهی شلبی ها یا گردهمایی های خانوادگیشون، هویت خاصی به سریال داده که اون رو از بقیه متمایز می کنه. این سریال فقط یه داستان گانگستری نیست، بلکه یه برش دقیق و هنرمندانه از تاریخ و جامعه بیرمنگام تو اون دوره است.

استیون نایت آنقدر باهوش است که داستان گویی جذابش را با خون بازی بیش از حد و صحنه های گروتسک از بین نمی برد و آنقدر تجربه دارد که نخ را تا جایی بکشد که پاره نشود.

شخصیت پردازی: قهرمانان و ضدقهرمانان خاکستری

اگه «پیکی بلایندرز» یه نقطه قوت بزرگ داشته باشه، اون شخصیت پردازی های بی نظیره. هر کدوم از شخصیت ها، یه دنیای پیچیده و خاکستری دارن که آدم رو جذب خودشون می کنه.

توماس شلبی: مغز متفکر و روح رنج کشیده

تامی شلبی، با بازی فوق العاده کیلین مورفی، واقعاً ستاره این سریاله. اون یه آدم فوق العاده باهوش، کاریزماتیک و جاه طلب هست که هیچ وقت از هدفش دست نمی کشه. اما پشت این ظاهر خشن و سرد، یه روح رنج کشیده از تروماهای جنگ پنهان شده. تامی همیشه کابوس های جنگ رو می بینه و همینه که باعث می شه یه جور نیهیلیسم خاص تو وجودش باشه. چشماش و اون لهجه ایرلندی غلیظش، واقعاً شخصیتش رو بی نظیر کرده. اون یه رهبر بالفطره است که همیشه یه نقشه تو سرش داره و برای محافظت از خانواده اش هر کاری می کنه، حتی اگه به کثیف ترین کارها هم مجبور بشه.

پالی گری: ستون فقرات خانواده

عمه پالی، با بازی بی نظیر هلن مک کروری فقید، واقعاً قلب و روح خانواده شلبیه. اون یه زن قویه که تو غیاب مردها، کسب و کار رو سر پا نگه داشته. پالی هم هوش عملی بالایی داره، هم جنبه های روحی و کولی وارش خیلی پررنگه. اون پیشگو هست و به جادو و طلسم اعتقاد داره. پالی همیشه نگران بچه هاشه، مخصوصاً مایکل، و حاضر نیست هیچ آسیبی بهشون برسه. رابطه اون با تامی، یه جور رابطه مادر و پسریه که توش اعتماد و احترام متقابله.

آرتور شلبی: خشونت و تراژدی

آرتور، برادر بزرگ تر تامی، نماد خشم و خشونت کنترل نشده تو خانواده است. اون هم مثل تامی از تروماهای جنگ رنج می بره، اما برخلاف تامی که هوشش رو برای کنترل استفاده می کنه، آرتور بیشتر با خشم و دیوانگی خودش دست و پنجه نرم می کنه. اون یه آدم وفادار به خانواده است، ولی این وفاداری گاهی اوقات منجر به کارهای وحشتناکی می شه. با این حال، تو طول سریال، شخصیت آرتور هم رشد می کنه و به مرور جنبه های آسیب پذیرتر و حتی طنزش هم به نمایش گذاشته می شه که باعث می شه بیشتر دوستش داشته باشیم.

الفی سالومونز: تجسم هرج و مرج

الفی سالومونز، با بازی بی نظیر تام هاردی، یکی از جذاب ترین و پیچیده ترین شخصیت های فرعی سریاله. اون رهبر یه گروه گانگستر یهودی تو لندنه و رابطه اون با تامی یه جور رابطه عشق و نفرته. الفی غیرقابل پیش بینی، باهوش و دیالوگ هاش همیشه خاص و پر از نمکه. هر صحنه ای که تام هاردی توش باشه، واقعاً دیدنیه و حسابی هیجان انگیز. این شخصیت نماد هرج و مرج و بی قانونیه و حضورش همیشه یه چالش جدید برای تامی به وجود میاره.

زنان خانواده شلبی و نقش آن ها (گریس، آیدا، لیزی)

زنان تو دنیای «پیکی بلایندرز» فقط یه نقش فرعی ندارن، اونا خیلی قوی و تاثیرگذارن.

• گریس بورگس: اون اولش یه جاسوسه که وارد زندگی تامی می شه، ولی بعدش عشق بینشون یه داستان خیلی دراماتیک رو می سازه. گریس باهوشه و حتی بعد از ورود به خانواده شلبی، جنبه های مرموز خودش رو حفظ می کنه.
• آیدا شلبی: تنها خواهر خانواده، یه رِبل به تمام معناست. اون از ابتدا مسیر خودش رو از بقیه جدا می کنه و سمت سیاست و کمونیست ها می ره، ولی همیشه تو لحظات سخت، کنار خانواده اش می ایسته و با هوش و روابط اجتماعیش، بهشون کمک می کنه. آیدا نماینده یه زن مستقل و قدرتمنده که دنبال آرمان های خودشه.
• لیزی استارک: دستیار و بعداً همسر تامی، همیشه وفادار و پایبند به تامی بوده. اون خیلی صبوره و سختی های زیادی رو تحمل می کنه تا کنار تامی بمونه.

دیگر شخصیت های کلیدی:

• جان شلبی: برادر کوچک تر تامی و آرتور که وفادار به خانواده است، اما کمی بی پروا و بی فکر عمل می کنه. مرگش تو فصل چهارم، یه شوک بزرگ برای تماشاگرا بود.
• مایکل گری: پسر پالی که تو بچگی ازش جدا شده و بعداً به خانواده برمی گرده. اون باهوشه و دوست داره خودش رو ثابت کنه، اما جاه طلبی هاش گاهی اوقات اونو به مسیرهای خطرناک می کشونه.
• فین شلبی: کوچیک ترین برادر که تو فصل های اول هنوز بچه است و به مرور وارد دنیای خشن خانواده می شه.

تحلیل فصلی: مسیر تکامل سریال

هر فصل از «پیکی بلایندرز» یه داستان مجزا و پرکشش داره که در عین حال به خط اصلی داستان خانواده شلبی هم وفاداره.

فصل اول: ریشه ها و اولین گام ها

فصل اول، یه معرفی جذاب از دنیای شلبی هاست. ما با توماس و برادراش آشنا می شیم که بعد از جنگ به بیرمنگام برگشتن و می خوان کسب و کار قمارشون رو گسترش بدن. ورود بازرس چستر کمپبل از ایرلند شمالی و محموله اسلحه دزدیده شده، جرقه اصلی داستان رو می زنه. تو این فصل، با شخصیت های اصلی مثل گریس هم آشنا می شیم که اولش یه جاسوسه. تامی تو این فصل نشون می ده که چقدر باهوشه و می تونه همه رو به بازی بگیره. این فصل پایه و اساس همه چیز رو می سازه.

فصل دوم: گسترش و چالش های جدید

تو فصل دوم، پیکی بلایندرزها تصمیم می گیرن کسب و کارشون رو به لندن گسترش بدن. اینجا با شخصیت های جدید و خفنی مثل الفی سالومونز (تام هاردی) و دار و دسته ایتالیایی ها به رهبری سابینی آشنا می شیم. تامی بین این دو گروه قرار می گیره و باید با زرنگی ازشون به نفع خودش استفاده کنه. این فصل پر از هیجان، خشونت و پیچیدگی های جدیده که نشون می ده تامی هیچ وقت دست از جاه طلبی برنمی داره.

فصل سوم: اوج گیری و تراژدی

فصل سوم، خانواده شلبی به اوج قدرت مالی و اجتماعی می رسن، اما توماس با مشکلات بزرگ تری روبه رو می شه. اون مجبور می شه با روس ها و یه سری دسیسه های بین المللی درگیر بشه. این فصل از نظر عاطفی هم خیلی پرتنشه و یه تراژدی بزرگ برای تامی اتفاق می افته که زندگی اونو برای همیشه تغییر می ده. غم و اندوه تو این فصل خیلی پررنگه و نشون می ده قدرت همیشه خوشبختی نمیاره.

فصل چهارم: انتقام و اتحاد شلبی ها

بعد از اتفاقات تلخ فصل سوم، خانواده شلبی حسابی متلاشی می شن. اما ورود مافیای ایتالیایی از نیویورک به رهبری لوکا چنگرتا (آدرین برودی) که برای انتقام اومده، باعث می شه خانواده دوباره دور هم جمع بشن. این فصل پر از درگیری های خونین و لحظات نفس گیره. تامی باید از تمام هوشش استفاده کنه تا خانواده اش رو از خطر نجات بده و انتقام مرگ عزیزانش رو بگیره. این فصل، اهمیت خانواده و وفاداری بین برادران رو دوباره به تصویر می کشه.

فصل پنجم: سیاست و سقوط

تو فصل پنجم، تامی شلبی وارد دنیای سیاست می شه و به عنوان نماینده مردم به پارلمان راه پیدا می کنه. اما اینجا با دشمن جدید و خطرناک تری به اسم اسوالد موزلی، یه رهبر فاشیست، روبه رو می شه. این فصل نشون می ده که فساد و دسیسه های دنیای سیاست، حتی از دنیای گانگستری هم خطرناک تره. تامی سعی می کنه موزلی رو متوقف کنه، اما نقشه هاش به مشکل می خوره و پایان فصل، یه شوک بزرگ برای مخاطب داره. این فصل فضای تاریک تر و پیچیده تری داره.

فصل ششم: پایان یک دوران و میراث

فصل ششم، آخرین فصل از سریال «پیکی بلایندرز» هست و به ماجراهای تامی و خانواده اش پایان می ده. تو این فصل، تامی با عواقب تصمیمات گذشته اش، به خصوص اتفاقات فصل پنجم، روبه رو می شه. مسائل مربوط به سلامتی تامی و درگیری های داخلی خانواده هم تو این فصل پررنگه. نویسنده سعی می کنه یه جمع بندی مناسب برای همه شخصیت ها داشته باشه و میراث خانواده شلبی رو به تصویر بکشه. این فصل، با وجود خداحافظی با بعضی شخصیت ها، راه رو برای آینده پیکی بلایندرز، یعنی فیلم سینمایی، باز می کنه.

اطلاعات تکمیلی و آینده سریال

«پیکی بلایندرز» از سال 2013 از شبکه بی بی سی تو پخش شد و خیلی زود به خاطر کیفیت بالاش، کلی جایزه و افتخار کسب کرد.

جایزه	سال	دسته	برنده
جایزه بفتا	2018	بهترین سریال درام	پیکی بلایندرز
جایزه تلویزیون ملی	2020	بهترین سریال درام	پیکی بلایندرز
جایزه فیپا طلایی	2014	بهترین بازیگر مرد	کیلین مورفی
جایزه فیپا طلایی	2014	بهترین بازیگر زن	هلن مک کروری
جایزه نویسندگان بریتانیا	2016	درام تلویزیونی	استیون نایت

سریال «پیکی بلایندرز» کلاً 6 فصل و 36 قسمت داره که هر قسمت هم حدود 50 تا 60 دقیقه است. همه فصل هاش هم تو پلتفرم نتفلیکس در دسترس هستن. خبر خوب برای طرفدارا اینه که قرار نیست داستان شلبی ها تموم بشه! استیون نایت تأیید کرده که یه فیلم سینمایی از پیکی بلایندرز تو راهه که قراره داستان رو تکمیل کنه و می تونه نقطه شروعی برای اسپین آف های احتمالی در آینده باشه. پس فعلاً باید منتظر بمونیم و ببینیم تامی شلبی و خانواده اش چه ماجراهای جدیدی رو تجربه می کنن.

جمع بندی: چرا پیکی بلایندرز اثری ماندگار است؟

نمی دونم چطور بگم، ولی «پیکی بلایندرز» واقعاً یه تجربه متفاوته. همون طور که یکی از دوستام می گفت: «به سلیقه ات دوباره ایمان می آرم!» شاید من و دوستام سر خیلی از فیلما با هم اختلاف نظر داشته باشیم، یکی طرفدار مارول باشه و اون یکی ارباب حلقه ها، ولی سر «پیکی بلایندرز» همه مون متفق القول بودیم که یه شاهکاره.

این سریال یه بسته کامله. از یه طرف داستان گانگستری هیجان انگیز داره که شما رو تا لحظه آخر نگه می داره، از طرف دیگه شخصیت هاش اون قدر عمیق و پرچالش هستن که باهاشون زندگی می کنی. تامی شلبی با اون چشمای نافذش، پالی با اون هوش و مهربونیش، آرتور با اون خشم و وفاداریش؛ همه شون تو ذهنت حک می شن. موسیقی متن، فضاسازی تاریک و زیبا و کارگردانی بی نظیر استیون نایت هم دست به دست هم داده تا یه اثر ماندگار خلق بشه.

«پیکی بلایندرز» فقط یه سرگرمی نیست، یه درس بزرگ از بقا، جاه طلبی، خانواده و پیامدهای قدرت تو یه دنیای خشنه. اگه هنوز ندیدینش، واقعاً پیشنهاد می کنم همین الان برید سراغش. تو این دنیایی که پر از سریال های کلیشه ایه، «پیکی بلایندرز» مثل یه نفس کشیدن تو هوای تازه ست و مطمئن باشید تو بدترین لحظاتش هم ناامیدتون نمی کنه. پس این فرصت رو از دست ندید و وارد دنیای شلبی ها بشید!