
معرفی فیلم ۱۹۱۷ (1917)
تصور کنید در دل جنگ جهانی اول گیر افتاده اید، جایی که مرگ هر لحظه در کمین است. فیلم ۱۹۱۷ دقیقاً همین حس را به شما می دهد؛ یک شاهکار سینمایی که با تکنیک خیره کننده «وان شات» یا پلان سکانس پیوسته، شما را در بطن یک مأموریت نفس گیر قرار می دهد. این فیلم فقط یک داستان جنگی نیست، یک تجربه بی نظیر از دلاوری و انسانیت است که دل ها را تسخیر کرد و جوایز زیادی را درو کرد. بیایید با هم سری بزنیم به دنیای پر از هیجان فیلم ۱۹۱۷ (1917).
اگه از اون دسته سینما دوست هایی هستی که دنبال یه فیلم جنگی باحال و متفاوتی، یا کلاً دوست داری فیلم هایی رو ببینی که هم محتوا دارن و هم از نظر فنی یه سر و گردن از بقیه بالاترن، پس «۱۹۱۷» همون چیزیه که دنبالشی. این فیلم نه تنها به خاطر داستان قوی و بازی های درخشانش معروف شده، بلکه به خاطر اون تکنیک فیلم برداری عجیب و غریبش که حس می کنی دوربین قطع نشده و همه چی پشت سر هم اتفاق می افته، حسابی سر و صدا کرد. آماده ایم که با هم یه سفر به دل پشت صحنه این فیلم داشته باشیم و ببینیم چطور ساخته شد و چرا انقدر محبوب شد.
۱۹۱۷: یه نگاه کلی به فیلم
قبل از اینکه بریم سراغ جزئیات جذاب، بد نیست یه آشنایی کلی با فیلم ۱۹۱۷ داشته باشیم. این فیلم، یه اثر حماسی و درام جنگیه که در سال ۲۰۱۹ اکران شد و حسابی سر و صدا به پا کرد.
مشخصات اصلی و عوامل پشت صحنه
فیلم ۱۹۱۷ (1917)، محصول سال ۲۰۱۹ هستش و از همون اول معلوم بود که قرار نیست یه فیلم معمولی باشه. سم مندس، کارگردان کاربلد بریتانیایی که قبلاً هم کارهای درخشانی مثل «زیبایی آمریکایی» و دو تا از فیلم های جیمز باند رو تو کارنامه ش داشته، این بار اومد و با یه ایده ی جسورانه، یه شاهکار دیگه رو خلق کرد. مندس فیلم نامه رو هم با کمک کریستی ویلسون-کرنز نوشت. می دونستی که این اولین تجربه جدی سم مندس تو نوشتن فیلم نامه یه فیلمه؟ واقعاً که چه شروع فوق العاده ای!
بازیگرای اصلی فیلم، دو تا جوون با استعداد هستن: جرج مکای در نقش اسکافیلد و دین-چارلز چپمن در نقش بلیک. این دو نفر تمام بار فیزیکی و احساسی فیلم رو به دوش کشیدن و واقعاً هم عالی از پسش براومدن. علاوه بر این ها، کلی ستاره دیگه هم تو فیلم حضور دارن، هرچند نقش هاشون کوتاهه ولی انقدر کاریزماتیک بازی کردن که تو ذهنت میمونه. اسم هایی مثل بندیکت کامبربچ (شرلوک خودمون)، کالین فرث (همون آقای جنتلمن)، مارک استرانگ، اندرو اسکات و ریچارد مدن رو می تونید تو لیست بازیگرا ببینید.
حالا یه سوال فنی: این فیلم با چه بودجه ای ساخته شد؟ حدود ۹۵ میلیون دلار خرج ساختش شد که برای یه فیلم جنگی با این حجم از جزئیات و صحنه سازی، واقعاً منطقیه. اما خب، نتیجه اش عالی بود! فیلم تو گیشه جهانی نزدیک به ۳۸۴ میلیون دلار فروخت که نشون میده چقدر هم از نظر تجاری موفق بوده. مدت زمان فیلم هم ۱ ساعت و ۵۹ دقیقه است؛ یعنی حدود دو ساعت قراره میخکوب بشی!
قصه چیه؟ یه مأموریت نفس گیر تو دل جهنم جنگ!
حالا وقتشه که بریم سراغ بخش جذاب ماجرا، یعنی داستان فیلم ۱۹۱۷. آماده ای برای یه سفر پر از اضطراب و هیجان؟
خلاصه داستان: وقتی یک پیام، سرنوشت ۱۶۰۰ نفر رو عوض می کنه
داستان ما رو می بره به بهار سال ۱۹۱۷، تو بحبوحه جنگ جهانی اول. ارتش آلمان داره از خط مقدم عقب نشینی می کنه، اما این عقب نشینی یه تله بزرگه! اونا دارن به یه خط دفاعی جدید و خیلی قوی تر به اسم «هیندنبورگ» میرن تا ارتش بریتانیا رو غافلگیر کنن. اما خب، خطوط تلفن قطع شده و هیچ راهی برای هشدار دادن نیست.
اینجاست که دو تا سرباز جوون و دلیر بریتانیایی، ویلیام اسکافیلد (با بازی جرج مکای) و تام بلیک (با بازی دین-چارلز چپمن)، انتخاب میشن تا یه مأموریت انتحاری رو به عهده بگیرن. اونا باید یه پیام خیلی مهم رو از ژنرال ارینمور (با بازی کالین فرث) به کلنل مک کنزی (با بازی بندیکت کامبربچ) برسونن. اگه این پیام به موقع نرسه، ۱۶۰۰ سرباز بریتانیایی، از جمله جوزف، برادر بلیک، مستقیم میرن تو تله و قتل عام میشن. وقت خیلی کمه و هر ثانیه ارزش جونه. این دو نفر باید از دل «زمین هیچ کس» (no man’s land) عبور کنن؛ جایی که پر از خندق های متروکه، مین، سیم خاردار، جسد و خطرات بی شماره ست. این سفر، فقط یه مأموریت نظامی نیست، یه نبرد درونیه برای زنده موندن و نجات جون رفقا. هر قدم، یه چالش جدیده و هر لحظه ممکنه لحظه آخر باشه.
واقعیت یا تخیل؟ الهام از خاطرات پدربزرگ
شاید براتون سوال پیش بیاد که آیا این قصه کاملاً واقعی بوده؟ خب، هم آره و هم نه! سم مندس، کارگردان فیلم، میگه که ایده اصلی داستان فیلم ۱۹۱۷ از خاطرات پدربزرگش، آلفرد مندس، الهام گرفته شده. پدربزرگش تو جنگ جهانی اول سرباز بوده و یه بار داستانی تعریف کرده بود درباره یه سرباز که وظیفه داشته پیامی مهم رو برسونه.
مندس این داستان رو با یه عالمه چاشنی درام و هیجان ترکیب کرده تا یه اثر این قدر تأثیرگذار خلق کنه. خودش میگه که سال ها این داستان تو ذهنش بوده و حالا فرصت پیدا کرده تا اون رو به تصویر بکشه. بنابراین، خط کلی داستان ریشه های واقعی داره، اما جزئیات و اتفاقات فرعی، زاده ذهن خلاق نویسنده هاست. این فیلم واقعاً نشون میده که تو اوج جنگ و ویرانی هم، انسانیت و از خودگذشتگی می تونه حرف اول رو بزنه. این ترکیب واقعیت و تخیل باعث شده که فیلم هم حس اصالت تاریخی داشته باشه و هم از نظر دراماتیک، جذاب و پرکشش باشه.
جادوی سینما: تکنیک وان شات چطور ما رو میخکوب کرد؟
خب، می رسیم به قسمت هیجان انگیز ماجرا که فیلم ۱۹۱۷ رو به یه تجربه فراموش نشدنی تبدیل کرده: تکنیک وان شات!
پلان سکانس پیوسته: یه تجربه غوطه ورکننده
چیزی که فیلم ۱۹۱۷ رو از بقیه فیلم های جنگی جدا می کنه و بهش یه هویت خاص میده، تکنیک بی نظیر فیلم برداری اونه که بهش میگن «وان شات» یا «پلان سکانس پیوسته». یعنی چی؟ یعنی کل فیلم، یا حداقل بخش های بزرگی از اون، طوری فیلم برداری شده که انگار فقط یه برداشت طولانی و بدون کات هست. البته که در واقعیت چند تا کات مخفی داره، ولی انقدر هوشمندانه و با ظرافت انجام شدن که اصلاً متوجهشون نمیشی. مثلاً وقتی دوربین از پشت یه مانع بزرگ یا یه جسم تاریک رد میشه، یه فرصت کوتاه برای تدوین گر به وجود میاد تا کات رو پنهان کنه. این کار، معجزه راجر دیکینز، مدیر فیلم برداری فوق العاده فیلمه که واقعاً سنگ تموم گذاشت.
راجر دیکینز، مدیر فیلم برداری نامدار فیلم ۱۹۱۷، برای ثبت صحنه های نفس گیر این فیلم از دوربین دیجیتال Arri Alexa LF استفاده کرد و بیشتر فیلم را روی یک لنز ۴۰ میلی متری فیلم برداری کرد تا تغییر فاصله کانونی، کات های مخفی را لو ندهد و حس پیوستگی حفظ شود.
فکرشو بکنید، بازیگرا، دوربین و همه عوامل باید شش ماه تمیرین می کردن تا همه چی میلی متری هماهنگ باشه. از حرکت بازیگر تو گل و لای خندق ها تا جابجایی دوربین روی ریل یا با دست، همه و همه مثل یه باله نظامی دقیق و حساب شده بودن. این تکنیک باعث میشه حس کنی خودت هم اونجا تو دل جنگ هستی، کنار اسکافیلد و بلیک راه میری و نفس به نفس باهاشون خطر رو حس می کنی. این سبک فیلم برداری، علاوه بر اینکه تعلیق و فوریت رو تو داستان بیشتر می کنه، یه حس واقعی بودن میدانی نبرد رو به تماشاچی میده. واقعاً که یه تجربه متفاوت و تکرار نشدنیه!
چالش های پشت صحنه و نوآوری ها
خب، وقتی می گیم «وان شات»، یعنی چالش های خفن! سم مندس و تیمش برای اینکه بتونن این ایده رو پیاده کنن، کلی زحمت کشیدن و نوآوری به خرج دادن. مثلاً برای واقعی تر نشون دادن محیط جنگ، خندق های واقعی به طول ۱.۶ کیلومتر حفر کردن! یعنی خبری از جلوه های ویژه کامپیوتری الکی نبود. همه چی باید واقعی به نظر می رسید. این کار زمان و انرژی خیلی زیادی از تیم طراحی صحنه گرفت، ولی نتیجه اش ارزشش رو داشت.
حالا فکر کن چطور دوربین رو با بازیگرا هماهنگ می کردن؟ برای بعضی صحنه های اکشن و دویدن های سریع، مثل اون سکانسی که اسکافیلد باید از دست آلمانی ها فرار می کرد، دوربین رو روی یه موتورسیکلت سوار کردن! این موتورسیکلت با پایه های مخصوص، طوری تنظیم شده بود که بتونه همراه بازیگر با سرعت بالا حرکت کنه و لرزش دوربین رو هم به حداقل برسونه. این یعنی هر سکانس، یه برنامه ریزی فوق العاده دقیق و هماهنگی بی نظیر می طلبید.
از اون ور، یه سری مشکلات غیرمنتظره هم داشتن. مثلاً ماجرای فندک خراب رو تو فیلم برداری یادتونه؟ فندک هایی که از روی مدل های واقعی جنگ جهانی اول ساخته شده بودن، بعضی وقتا درست کار نمی کردن و همین باعث می شد فیلم برداری یه سکانس ساده، ساعت ها طول بکشه! یا مثلاً اون برخوردهایی که جورج مکای با سربازهای دیگه داشت و تو فیلم نامه نبودن ولی انقدر خوب از آب دراومدن که سم مندس تصمیم گرفت نگهشون داره. همه این ها نشون دهنده سختی کار، خلاقیت تیم سازنده و البته یه مقدار شانس تو ساخت فیلم ۱۹۱۷ هست.
بازیگران: ستاره هایی که جون بخشیدن به نقش ها
هیچ فیلمی بدون بازیگرای خوب، نمی تونه شاهکار بشه. فیلم ۱۹۱۷ هم از این قاعده مستثنی نیست و کلی بازیگر توانا داره که هر کدومشون به نحوی به جذابیت فیلم اضافه کردن.
جرج مکای و دین-چارلز چپمن: دلاوران بی نام و نشان
نقش اصلی فیلم ۱۹۱۷ به دو بازیگر جوون و بااستعداد، جرج مکای (در نقش اسکافیلد) و دین-چارلز چپمن (در نقش بلیک) سپرده شده بود. واقعاً سخته که تو یه فیلم «وان شات» که تمام بار احساسی و فیزیکی داستان روی دوشتونه، انقدر طبیعی و قوی بازی کنی. این دو نفر با تمرینات سخت و شش ماهه، نه تنها از نظر فیزیکی آماده شدن (فکر کن باید سینه خیز رفتن تو گل و لای رو تمرین می کردن)، بلکه تونستن عمق شخصیت هاشون رو به خوبی نشون بدن. حس خستگی، ترس، امید و از خودگذشتگی تو تک تک لحظات فیلم از صورت و حرکاتشون معلومه.
این تمرینات فشرده باعث شد که اونا بتونن دیالوگ ها و حرکاتشون رو انقدر طبیعی و بدون نقص اجرا کنن که حس کنی واقعاً تو دل جنگ گرفتار شدن. تماشای تکامل شخصیت اسکافیلد از یه سرباز محتاط به یه قهرمان مصمم، واقعاً دیدنیه و بخش زیادی از این حس رو مدیون بازی فوق العاده جرج مکای هستیم.
ستاره های مهمان: نقش های کوتاه اما پررنگ
یکی دیگه از نکات جالب فیلم ۱۹۱۷، حضور بازیگرای مطرح و شناخته شده تو نقش های مکمله. بندیکت کامبربچ، کالین فرث، مارک استرانگ، اندرو اسکات و ریچارد مدن، با اینکه نقش های کوتاهی دارن، ولی حضورشون کاملاً تأثیرگذاره و وزن خاصی به فیلم میده. جالبیش اینجاست که خیلیاشون قبلاً هم با هم هم بازی بودن و این تجربه قبلی، حسابی به شیمی بین بازیگرا کمک کرده. مثلاً:
- مارک استرانگ، کالین فرث و بندیکت کامبربچ قبلاً تو فیلم جاسوسی «بندزن خیاط سرباز جاسوس» (Tinker Tailor Soldier Spy) با هم کار کرده بودن.
- فرث و استرانگ تو مجموعه سینمایی «کینگزمن» هم هم بازی بودن.
- بندیکت کامبربچ و اندرو اسکات تو سریال پرطرفدار «شرلوک» نقش های اصلی رو داشتن (شرلوک و موریارتی!).
- و از همه جالب تر، ریچارد مدن و دین-چارلز چپمن که تو فیلم ۱۹۱۷ نقش دو برادر رو بازی کردن، قبلاً تو سریال «بازی تاج و تخت» (Game of Thrones) هم سابقه همکاری داشتن.
سم مندس خودش گفته بود که سعی کرده از بازیگرایی استفاده کنه که قبلاً با هم همکاری داشتن، تا هماهنگی و طبیعی بودن روابطشون به نفع فیلم باشه. و باید بگم که واقعاً هم حق باهاش بود و این هماهنگی تو فیلم کاملاً به چشم میاد. حتی تام هالند هم قرار بود نقش بلیک رو بازی کنه، اما به دلیل تداخل با پروژه های مارول، نتونست تو فیلم حضور پیدا کنه.
پشت پرده: حقایقی جذاب از ساخت ۱۹۱۷
ساخت هر فیلم بزرگی کلی داستان و نکته پشت صحنه داره که شنیدنش خالی از لطف نیست. فیلم ۱۹۱۷ هم پر از این جور حقایق جالبه.
ساخت یه دنیای واقعی تو دل جنگ
همون طور که قبلاً گفتیم، برای اینکه فیلم ۱۹۱۷ حسابی واقعی به نظر بیاد، تیم سازنده به جزئیات خیلی دقت کردن. خندق هایی که تو فیلم می بینیم، واقعی حفر شدن و طولشون به ۱.۶ کیلومتر می رسید! این یعنی طراحی صحنه با وسواس زیادی انجام شده. محیط های جنگی هم با دقت فراوان بازسازی شدن و خبری از جلوه های ویژه کامپیوتری زیاد نبود.
فکرشو بکن، تو اون صحنه هایی که اسکافیلد از رودخونه می پره و با جریان آب میره، اون صحنه هم کاملاً واقعی فیلم برداری شده و هیچ جلوه ای توش به کار نرفته بود. یا مثلاً برای اینکه یه حس واقعی از جمعیت سربازها منتقل بشه، به جای استفاده از جلوه های ویژه، از بیش از ۵۰۰ بازیگر فرعی واقعی استفاده کردن! این کار باعث شده که هر صحنه، حس و حال واقعی خودش رو داشته باشه و تماشاگر کاملاً تو فضای جنگ غرق بشه.
داستان های ناگفته و نکات بامزه
پشت صحنه هر فیلم بزرگی، پر از داستان های بامزه و جالبه که شاید هیچ وقت به گوش مخاطب نرسه. تو فیلم ۱۹۱۷ هم کلی از این ماجراها داشتیم. مثلاً ماجرای اون فندک خراب رو که گفتیم، تو یه سکانس ساده که قرار بود یه سرباز فندکش رو روشن کنه، به خاطر خراب بودن فندک، فیلم برداری اون چند ثانیه، یه روز کامل طول کشید! فکرشو بکن، چقدر اعصاب خردکن بوده.
سم مندس تأکید داشت که برای حس واقعی تر جنگ، تا جای ممکن از جلوه های ویژه کامپیوتری پرهیز کند و بیشتر صحنه ها را به صورت عملیاتی فیلم برداری کند؛ این رویکرد به فیلم اصالت و حس غوطه وری بی نظیری بخشید.
یه ماجرای دیگه هم مربوط به سکانس اوج فیلم میشه، جایی که اسکافیلد تو خط مقدم میدوه. تو این صحنه، جورج مکای (بازیگر اسکافیلد) به دو نفر از بازیگرای فرعی برخورد می کنه و زمین می خوره. جالب اینجاست که این برخوردها اصلاً تو فیلم نامه نبودن و کاملاً بداهه اتفاق افتادن! اما سم مندس بعد از دیدن نتیجه، انقدر ازش خوشش اومد که تصمیم گرفت همین سکانس رو با همون برخوردها تو فیلم نگه داره. جورج مکای خودش گفته بود که این اتفاق حسابی به واقعی تر شدن صحنه و نشون دادن سختی مأموریت کمک کرد.
برای فیلم برداری این فیلم، کلی کارهای خلاقانه دیگه هم انجام شده. مثلاً برای سکانس هایی که نیاز به حرکت سریع دوربین بود، از یه موتورسیکلت استفاده کردن که روش یه پایه مخصوص برای دوربین تعبیه شده بود. اینطوری تونستن جورج مکای رو تو صحنه های دویدن سریعش، با کمترین لرزش دوربین دنبال کنن. واقعاً که پشت صحنه فیلم ۱۹۱۷ خودش یه فیلم جذابه!
اشارات تاریخی و فرهنگی پنهان
تو فیلم ۱۹۱۷ کلی اشاره ریز و درشت به واقعیت های تاریخی و فرهنگی اون دوره وجود داره که شاید تو نگاه اول متوجهشون نشید. این جزئیات نشون میده که چقدر به تحقیق و واقع گرایی اهمیت داده شده:
- تاریخ شروع فیلم: تاریخی که تو اول فیلم نشون داده میشه، یعنی ۶ آوریل ۱۹۱۷، دقیقاً روزیه که ایالات متحده آمریکا وارد جنگ جهانی اول علیه آلمان شد.
- عملیات آلبریش: عقب نشینی نیروهای آلمانی که تو فیلم می بینیم، بخشی از یه واقعه واقعی به اسم «عملیات آلبریش» بود. البته تاریخ دقیق این عملیات (۹ فوریه تا ۲۰ مارس ۱۹۱۷) با تاریخ فیلم کمی تفاوت داره، اما ویرانی و تله های انفجاری که آلمان ها هنگام عقب نشینی به جا گذاشتن، کاملاً واقعی بود.
- شعر The Jumblies: اون شعری که اسکافیلد برای کودک فرانسوی می خونه، بخشی از شعر The Jumblies اثر ادوارد لیره. این شعر انگار یه استعاره از مأموریت اونا تو دل اون همه خطر و نبرده: «اگرچه آسمان تاریک است و سفر طولانی است، اما هرگز نمی توانیم فکر کنیم که عجول بوده ایم یا اشتباه کرده ایم…».
- هشدار درباره چاله های آب: تو یه صحنه، ستوان لسلی به سربازا میگه که از قدم گذاشتن تو چاله های آب دوری کنن، چون ممکنه خیلی عمیق تر از اون چیزی باشن که فکر می کنن. این یه هشدار واقعی تو جنگ جهانی اول بود، چون گل و لای زیر آب می تونست انقدر غلیظ باشه که سربازا توش گیر کنن و جونشون رو از دست بدن.
- هواپیماهای آلمانی: هواپیماهایی که آلمان تو جنگ جهانی اول استفاده می کرد، بدنه های فلزی داشتن. تا سال ۱۹۱۷، آلمان ها تونسته بودن هواپیماهای تمام فلزی تولید کنن که خیلیاشون رو شرکت های «یونکرز» و «آلبتراس» می ساختن.
- جیره های الکل: تو فیلم می بینیم که سربازا الکل می خورن. این هم یه واقعیت تاریخی بود؛ سربازای خط مقدم روزانه حدود ۷۰ میلی لیتر الکل جیره می گرفتن.
- اصطلاحات نظامی: سربازای انگلیسی، آلمان ها رو «بوچه» یا «هونس» صدا می کردن. «بوچه» یه کلمه عامیانه فرانسوی به معنی «دشنام» بود و «هونس» هم به خاطر بی رحمی آلمان ها بهشون می گفتن.
- «دونده ها»: مفهوم «رساندن پیام توسط دو سرباز» تو جنگ جهانی اول و دوم کاملاً رایج بود. سربازایی به عنوان «دونده» استخدام می شدن تا پیام های مهم رو به بخش های دیگه برسونن، اما به دلیل خطرات و مسیرهای گل آلود، گاهی اوقات پیام خیلی دیر می رسید.
این همه جزئیات کوچیک و بزرگ نشون میده که فیلم ۱۹۱۷ چقدر با دقت و وسواس ساخته شده تا حس واقعی جنگ رو منتقل کنه.
جنبه فنی/تاریخی | شرح جزئیات |
---|---|
تکنیک وان شات | فیلم برداری پیوسته بدون کات های آشکار، با استفاده از Arri Alexa LF و لنز ۴۰ میلی متری. |
تمرینات بازیگران | ۶ ماه تمرین فشرده برای هماهنگی با دوربین و آمادگی فیزیکی برای نقش های چالش برانگیز. |
حفر خندق های واقعی | ساخت خندق هایی به طول ۱.۶ کیلومتر برای واقع گرایی حداکثری و پرهیز از جلوه های ویژه. |
موتورسیکلت برای فیلم برداری | استفاده از موتورسیکلت با پایه دوربین برای دنبال کردن بازیگران در صحنه های با سرعت بالا. |
عملیات آلبریش | عقب نشینی تاکتیکی ارتش آلمان به خط هیندنبورگ که الهام بخش بخش هایی از داستان بود. |
تعداد بازیگران فرعی | استفاده از بیش از ۵۰۰ بازیگر فرعی واقعی برای صحنه های لشکرکشی به جای CGI. |
جوایز و افتخارات: تحسین جهانی برای ۱۹۱۷
فیلم ۱۹۱۷ فقط تو دل تماشاچی ها جا باز نکرد، بلکه منتقدان و داورای جشنواره ها رو هم حسابی تحت تأثیر قرار داد. این فیلم کلی جایزه مهم رو به خودش اختصاص داد که نشون دهنده عظمت و کیفیت بالاشه:
- جوایز اسکار: فیلم ۱۹۱۷ نامزد ۱۰ جایزه اسکار شد که تو سه بخش تونست تندیس طلا رو ببره: بهترین فیلمبرداری (که واقعاً حقش بود و شاهکار راجر دیکینز رو به رسمیت شناخت)، بهترین جلوه های ویژه و بهترین میکس صدا.
- جوایز گلدن گلوب: تو هفتاد و هفتمین مراسم گلدن گلوب، این فیلم دو تا جایزه خیلی مهم رو برد: بهترین فیلم درام و بهترین کارگردانی برای سم مندس. این ها نشون داد که ۱۹۱۷ از همون اول تو کانون توجه ها قرار داشته.
- جوایز بفتا (BAFTA): تو بریتانیا هم ۱۹۱۷ هفت جایزه بفتا رو درو کرد، از جمله جایزه بهترین فیلم و بهترین کارگردانی.
غیر از این ها، کلی از بنیادهای معتبر فیلم مثل بنیاد فیلم آمریکا و هیئت ملی بازبینی فیلم، ۱۹۱۷ رو جزو ۱۰ فیلم برتر سال ۲۰۱۹ معرفی کردن. این همه جایزه و تحسین نشون میده که با یه شاهکار واقعی طرفیم که تونسته هم دل تماشاچی ها رو ببره و هم نظر منتقدها رو جلب کنه. واقعاً که فیلم ۱۹۱۷، جایگاه ویژه ای تو تاریخ سینمای جنگی پیدا کرده.
چرا باید فیلم ۱۹۱۷ رو ببینی؟ (یه جمع بندی خودمونی)
خلاصه بگم، فیلم ۱۹۱۷ یه چیزی فراتر از یه فیلم جنگیه؛ یه تجربه ست، یه سفر به دل تاریخ که شاید دیگه تکرار نشه. ترکیب داستان قدرتمند و انسانی، تکنیک فیلم برداری خیره کننده «وان شات»، بازی های درخشان و پر از احساس، و دقت تو جزئیات تاریخی، همه و همه دست به دست هم دادن تا این فیلم رو به یه اثر ماندگار تبدیل کنن.
وقتی این فیلم رو می بینی، حس می کنی خودت تو دل اون خندق ها هستی، بوی باروت رو حس می کنی و استرس مأموریت رو با تمام وجودت درک می کنی. سم مندس با این فیلم، یه درس بزرگی بهمون داد که جنگ چقدر می تونه بی رحم باشه و انسانیت چقدر قویه. «۱۹۱۷» فقط یه فیلم نیست، یه تلنگره که یادآوری می کنه تو دل بزرگترین فجایع هم، شجاعت، امید و فداکاری می تونن بدرخشن. از اون فیلم هایی هست که تا مدت ها ذهنت رو درگیر می کنه و تأثیرش رو حس می کنی.
پس اگه دنبال یه تجربه سینمایی متفاوت و عمیق هستی که هم اشک رو به چشات میاره و هم نفست رو تو سینه حبس می کنه، معرفی فیلم ۱۹۱۷ (1917) رو جدی بگیر و حتماً این فیلم رو تماشا کن. قول میدم که تا مدت ها ذهنت درگیرش باشه و از انتخابت پشیمون نشی. این فیلم رو به هیچ وجه از دست نده!
آیا شما به دنبال کسب اطلاعات بیشتر در مورد "معرفی فیلم ۱۹۱۷ (1917) | نقد، داستان و هر آنچه باید بدانید" هستید؟ با کلیک بر روی فیلم و سریال، ممکن است در این موضوع، مطالب مرتبط دیگری هم وجود داشته باشد. برای کشف آن ها، به دنبال دسته بندی های مرتبط بگردید. همچنین، ممکن است در این دسته بندی، سریال ها، فیلم ها، کتاب ها و مقالات مفیدی نیز برای شما قرار داشته باشند. بنابراین، همین حالا برای کشف دنیای جذاب و گسترده ی محتواهای مرتبط با "معرفی فیلم ۱۹۱۷ (1917) | نقد، داستان و هر آنچه باید بدانید"، کلیک کنید.