
خلاصه کتاب آرمان گرایی و واقع گرایی در سیاست خارجی جمهوری اسلامی ایران ( نویسنده علی شریعتمداری )
کتاب «آرمان گرایی و واقع گرایی در سیاست خارجی جمهوری اسلامی ایران» اثر علی شریعتمداری، دقیقاً می آید سراغ این سوال اساسی که چطور این دو رویکرد به ظاهر متضاد، یعنی آرمان گرایی و واقع گرایی، توی سیاست خارجی ایران با هم گره خوردن. این کتاب به ما کمک می کنه تا بدون اینکه کلش رو بخونیم، یه دید عمیق و کاربردی از این پیوند پیچیده پیدا کنیم و بفهمیم چرا و چطور سیاست های خارجی ما اینقدر خاص و منحصربه فرده.
اگه شما هم از اون دسته آدم هایی هستین که دوست دارین سر از کار سیاست خارجی ایران دربیارین و بدونین این همه حرف و حدیث از کجا میاد، این مقاله براتون مثل یه نقشه راه می مونه. اینجا قرار نیست فقط یه معرفی خشک و خالی از کتاب داشته باشیم؛ قراره شیرجه بزنیم توی دل مباحث اصلی و ببینیم نویسنده چطور تونسته این دو تا دنیای متفاوت رو کنار هم بذاره و یه تصویر کامل از سیاست خارجی ما ارائه بده. آماده این که با هم یه سفر جذاب به دنیای تئوری ها و واقعیت های سیاست خارجی ایران داشته باشیم؟ پس بزن بریم!
مبانی نظری؛ آرمان گرایی و واقع گرایی از کجا می آیند؟
برای اینکه بفهمیم سیاست خارجی ایران چطور کار می کنه، اول باید یه نگاهی بندازیم به دو تا از مهم ترین مکتب های فکری توی روابط بین الملل: واقع گرایی و آرمان گرایی. این دو تا مثل دو روی یک سکه می مونن، هر کدوم یه جور دنیا رو می بینن و یه سری قواعد خاص خودشون رو دارن.
واقع گرایی چیست و از کجا آمد؟
داستان واقع گرایی (یا رئالیسم) بعد از جنگ جهانی دوم شروع شد، وقتی که آدم ها دیدن اون همه رؤیاپردازی درباره صلح و همکاری، جلوی جنگ و خونریزی رو نگرفت. واقع گراها مثل مورگانتا، ماکیاولی یا هابز، معتقد بودن که اصلاً طبیعت انسان خودخواهه و دنبال قدرته. توی این مکتب، قدرت حرف اول رو می زنه و هر کشوری هم فقط به فکر منافع خودشه. پس اگه می خوای توی دنیای پر از رقابت دوام بیاری، باید قوی باشی و دنبال منافع ملی خودت باشی. خلاصه، از نظر اونا:
- قدرت، محور اصلی هر سیاسته.
- تنها راه کنترل قدرت، استفاده از قدرته؛ یعنی «توازن قوا».
- کشورها همیشه منافع ملی شون رو بالاتر از هر ایده آل و اخلاقی می دونن.
- سازمان های بین المللی تاثیر چندانی توی حفظ صلح ندارن.
- جنگ و ستیز بخشی از واقعیت زندگی کشورهاست.
توی این مکتب، هر کشوری خودش باید گلیم خودشو از آب بکشه بیرون؛ یعنی «خود یاری» اصل اوله. بقیه هم برای خودشون اهدافی دارن و نمیشه زیاد بهشون اعتماد کرد. دیدین چقدر واقع بینانه ست؟ انگار دارن بهمون میگن آدم باش، ولی حواست باشه که بقیه هم آدم هستن و به فکر خودشون!
آرمان گرایی چیست و چه می گوید؟
حالا بیاین بریم سراغ روی دیگه سکه: آرمان گرایی (یا ایده آلیسم). این مکتب، ریشه های قدیمی تری داره و از زمان روشنگری و فلاسفه ای مثل کانت، روسو یا حتی افلاطون و ارسطو میاد. آرمان گراها یه نگاه خوش بینانه تر به انسان و دنیا دارن. اونا میگن انسان آموزش پذیره و ذاتاً صلح طلبه. اگه محیط زندگی آدما خوب باشه، اونا هم به سمت خوبی میرن و کمتر دنبال جنگ و دعوا هستن.
از نظر آرمان گراها، سیاست یعنی «خوب حکومت کردن». یعنی باید ارزش های انسانی و اخلاقی رو توی تصمیم گیری ها دخیل کرد. اونا به همکاری بین المللی، حقوق بشر و تشکیل سازمان هایی که بتونن صلح جهانی رو برقرار کنن، خیلی اعتقاد دارن. توی این مکتب، محیط و تربیت خیلی مهمه و می تونه روی رفتار آدما تاثیر بذاره.
آرمان گراها به صلح پایدار اعتقاد دارن و فکر می کنن میشه با دیپلماسی، قوانین بین المللی و سازمان های جهانی، از جنگ دوری کرد و به یه دنیای بهتر رسید.
ولی خب، همین آرمان گراها هم بعدها به دسته های مختلفی مثل صلح گرایان، فدرال گرایان، حقوق گرایان و… تقسیم شدن که هر کدوم راه و روش خودشون رو برای رسیدن به صلح داشتن. اما در نهایت، هدفشون یکی بود: یه دنیای بهتر، عادلانه تر و صلح آمیزتر.
رابطه و تقابل آرمان گرایی و واقع گرایی؛ یک نگاه تحلیلی
شاید فکر کنین این دو تا مکتب کاملاً روبروی همن و هیچ وقت نمی تونن با هم کنار بیان. واقعاً هم تو نگاه اول اینطور به نظر میاد؛ یکی میگه قدرت، اون یکی میگه اخلاق! یکی میگه جنگ اجتناب ناپذیره، اون یکی میگه میشه ازش دوری کرد. اما داستان از اون چیزی که فکر می کنیم پیچیده تره.
کتاب دکتر شریعتمداری به خوبی نشون میده که این دو تا رهیافت، فقط دو تا قطب متضاد نیستن، بلکه گاهی اوقات می تونن همدیگه رو تکمیل کنن. بعد از جنگ جهانی اول که ایده آلیسم نتونست جلوی فجایع رو بگیره، واقع گرایی سربرآورد. اما این به معنی مرگ آرمان گرایی نبود. هر کدوم از این مکاتب، نقاط قوت و ضعف خودشون رو دارن و در طول تاریخ روابط بین الملل، مثل یه پاندول عمل کردن، گاهی یکی غالب بوده و گاهی اون یکی.
در واقع، میشه گفت سیاست خارجی موفق، یه بالانس ظریف بین این دو تاست. یعنی هم باید واقعیت های قدرت رو درک کرد و به فکر منافع ملی بود، هم باید آرمان ها و ارزش ها رو فراموش نکرد. اینجاست که هنر دیپلماسی و تصمیم گیری های هوشمندانه خودش رو نشون میده.
ابعاد نظری و عملی آرمان گرایی و واقع گرایی در سیاست خارجی جمهوری اسلامی ایران
حالا که یه دید کلی از آرمان گرایی و واقع گرایی پیدا کردیم، وقتشه که این عینک رو بذاریم روی چشم و سیاست خارجی جمهوری اسلامی ایران رو باهاش ببینیم. اینجا هم داستان یه خطی نیست و همه چیز پیچیده تر از اونیه که فکر می کنیم.
سیاست خارجی ایران؛ آرمان یا واقعیت؟
یکی از سوال های اساسی که توی این کتاب مطرح میشه، همینه که سیاست خارجی ایران بیشتر آرمان گراست یا واقع گرا؟ اگه به شعارهای انقلاب و قانون اساسی نگاه کنیم، پر از آرمان های بزرگه: حمایت از مستضعفین، صدور انقلاب، نفی سلطه، تشکیل امت واحد اسلامی. خب، این ها همه بوی آرمان گرایی میدن، نه؟
اما از طرف دیگه، ایران توی یه منطقه پر از چالش و توی یه دنیای پر از قدرت های بزرگه. اینجا بقا، منافع ملی، توازن قوا و دیپلماسی، خودشون رو نشون میدن که کاملاً رنگ و بوی واقع گرایی دارن. دکتر شریعتمداری با همین سوال اصلی میاد جلو و سعی می کنه نشون بده که چطور این دو رویکرد توی ایران با هم ترکیب شدن.
نقش آرمان و واقعیت در اندیشه رهبران انقلاب
وقتی به دیدگاه های امام خمینی (ره) و رهبر معظم انقلاب اسلامی نگاه می کنیم، می بینیم که هر دو بزرگوار هم به آرمان های بلندمدت و انقلابی تاکید داشتن (مثل صدور انقلاب و حمایت از مظلومان) و هم به واقعیت های دنیای سیاست و ضرورت حفظ منافع ملی و بقای نظام توجه خاصی نشون دادن.
مثلاً امام خمینی (ره) با اینکه تاکید زیادی بر آرمان صدور انقلاب داشتن، اما در بزنگاه های حساس، مثل پذیرش قطعنامه 598، با نگاهی واقع بینانه عمل کردن. این نشون میده که توی اندیشه رهبران ما، یه تعادلی بین آرمان و واقعیت وجود داره؛ آرمان ها راه رو نشون میدن، اما واقعیت ها، مسیر حرکت رو تعیین می کنن.
قانون اساسی؛ هم آرمانی، هم واقع گرایی
اگه یه نگاهی به قانون اساسی جمهوری اسلامی ایران بندازیم، می بینیم که این سند مهم، خودش یه نمونه عالی از ترکیب آرمان گرایی و واقع گراییه. از یه طرف، اصولی مثل حمایت از مستضعفین، نفی سلطه پذیری، وحدت امت اسلامی و مبارزه با استکبار، ریشه های عمیق آرمان گرایانه دارن.
از طرف دیگه، اصولی مثل حفظ استقلال، تمامیت ارضی، منافع ملی و روابط مسالمت آمیز با کشورهایی که قصد دشمنی ندارن، نشون دهنده نگاه واقع گرایانه قانون اساسی به دنیای بیرونه. این یعنی قانون گذاران ما، هم می خواستن به آرمان های انقلاب پایبند باشن و هم واقعیت های بین المللی رو در نظر بگیرن. خیلی جالبه که این تعادل توی یه سند حقوقی به این مهمی رعایت شده.
نوسان آرمان گرایی و واقع گرایی در دولت های بعد از انقلاب
یکی از بخش های جذاب کتاب، بررسی رویکرد دولت های مختلف پس از انقلاب نسبت به این دوگانه ست. واقعاً جالبه که هر دولتی با توجه به شرایط داخلی و بین المللی و البته تفکرات خودش، یه جورایی روی این پاندول آرمان گرایی-واقع گرایی حرکت کرده:
- دولت موقت (مهندس بازرگان): این دوره بیشتر با یه رویکرد عمل گرایانه و تلاش برای عادی سازی روابط با جهان شروع شد، هرچند که عمر کوتاهی داشت.
- دوران جنگ (1360-1368): این دوره اوج آرمان گرایی بود، مخصوصاً با شعارهای دفاع مقدس و مبارزه با تجاوز، ولی همزمان واقعیت های جنگ، کشور رو به سمت تصمیم گیری های عمل گرایانه هم سوق می داد.
- دوران سازندگی (آقای هاشمی رفسنجانی 1368-1376): بعد از جنگ، کشور نیاز به بازسازی داشت. اینجا کفه واقع گرایی سنگین تر شد و تمرکز بر توسعه اقتصادی و دیپلماسی فعال برای جذب سرمایه بود.
- دوره اصلاحات (آقای محمد خاتمی 1376-1384): با شعار گفت وگوی تمدن ها، دیپلماسی عمومی و تعامل با جهان، یه جور آرمان گرایی نرم تر با چاشنی واقع گرایی رو شاهد بودیم.
- دوره احمدی نژاد (1384-1392): اینجا دوباره آرمان گرایی پررنگ تر شد و با شعارهای عدالت طلبانه و ضد استکباری، چالش هایی هم توی روابط بین الملل به وجود اومد.
- دوره حسن روحانی (1392-1400): توی این دوره، دوباره شاهد تمایل به تعامل و واقع گرایی بیشتر بودیم، با هدف حل مسائل از طریق مذاکره و دیپلماسی، البته با حفظ اصول و آرمان های انقلاب.
می بینید که چقدر این رویکردها نوسان داشته؟ کتاب شریعتمداری به خوبی نشون میده که این نوسانات و تعاملات، بخش جدایی ناپذیری از تاریخ سیاست خارجی ماست و نمی تونیم ایران رو فقط توی یکی از این دسته ها بذاریم.
مبانی نظری پیوند دهنده آرمان گرایی و واقع گرایی در سیاست خارجی جمهوری اسلامی ایران
خب، تا اینجا فهمیدیم که سیاست خارجی ایران نه کاملاً آرمان گراست و نه کاملاً واقع گرا، بلکه یه ترکیبی از این دوتاست. اما سوال اصلی اینجاست که چطور این دو تا با هم پیوند می خورن؟ چه مکانیزم هایی وجود داره که به ایران این امکان رو میده که هم به آرمان هاش پایبند باشه و هم واقعیت های دنیا رو در نظر بگیره؟ دکتر شریعتمداری توی فصل سوم کتابش به این سوال کلیدی جواب میده و یه سری مفاهیم مهم رو معرفی می کنه که دونستنشون خیلی به دردمون می خوره.
اجتهاد و عقلانیت شیعی؛ گریزگاهی برای انعطاف
یکی از مهم ترین عواملی که به فقه شیعه و در نتیجه به سیاست خارجی ایران انعطاف میده، مفهوم اجتهاد هست. اجتهاد یعنی قابلیت استنباط احکام جدید از منابع دینی برای پاسخگویی به مسائل روز. دنیای امروز خیلی پیچیده و پر از مسائل جدیدیه که شاید حکم صریحی براش توی متون قدیمی نباشه. اینجا اجتهاد مثل یه دریچه عمل می کنه که به فقها و تصمیم گیرندگان اجازه میده با تکیه بر اصول، راه حل های جدید پیدا کنن. این یعنی دین ما دین بسته ای نیست و می تونه خودش رو با شرایط جدید تطبیق بده.
همین طور، عقل گرایی شیعی هم خیلی مهمه. توی فقه شیعه، عقل کنار قرآن و سنت و اجماع، یکی از منابع استنباط احکامه. این یعنی عقل نقش مهمی توی تصمیم گیری های سیاسی داره و فقط نباید به نقل و نصوص چسبید. این نگاه عقل گرایانه، باعث میشه که تصمیمات سیاسی، منطقی تر و واقع بینانه تر باشن.
نقش زمان و مکان و مصلحت؛ واقع بینی در دل آرمان
یکی دیگه از نکات خیلی مهم توی فقه شیعه که امام خمینی (ره) هم خیلی بهش تاکید داشتن، مسئله نقش زمان و مکان در فقه هست. یعنی یه حکم فقهی ممکنه با تغییر شرایط زمانی و مکانی، تغییر کنه. این مفهوم به سیاست خارجی ایران کمک می کنه تا آرمان هاش رو با واقعیت های متغیر دنیا تطبیق بده. یه آرمان که شاید توی یه دوره خاص قابل اجرا باشه، ممکنه توی یه دوره دیگه نیاز به تغییر رویکرد داشته باشه تا به بهترین شکل محقق بشه.
مصلحت هم که دیگه اصلاً حرف نداره! بحث مصلحت، به خصوص «مصلحت نظام» و «مصلحت امت»، مثل یه ستاره راهنما توی تصمیم گیری های کلان سیاست خارجی عمل می کنه. گاهی اوقات برای حفظ نظام و منافع بلندمدت امت اسلامی، ممکنه لازم باشه از بعضی آرمان ها یا رویکردهای ایده آلیستی کوتاه اومد و یه تصمیم واقع گرایانه گرفت. شورای تشخیص مصلحت نظام هم دقیقاً برای همین کار تاسیس شده که توی شرایط خاص، بتونه تصمیماتی بگیره که به صلاح نظام و مردمه، حتی اگه با یه سری احکام اولیه ناسازگار باشه.
اجتهاد، عقل گرایی، زمان و مکان و مصلحت، چهار ستون اصلی هستند که به سیاست خارجی جمهوری اسلامی ایران این امکان رو میدن که بین آرمان و واقعیت، یه پل محکم بسازه و انعطاف پذیر عمل کنه.
احکام حکومتی و منطقه الفراغ؛ دستاوردی برای عمل گرایی
توی فقه شیعه، ما چیزی به اسم احکام حکومتی داریم. این احکام، توسط حاکم اسلامی (ولی فقیه) و با توجه به شرایط خاص و مصلحت جامعه صادر میشن. این احکام می تونن برای مدت موقت یا دائم، حتی یه سری احکام اولیه رو هم تغییر بدن. این یعنی دست ولی فقیه برای تصمیم گیری های عمل گرایانه توی شرایط خاص، بازه. این موضوع توی سیاست خارجی که پر از موقعیت های غیرقابل پیش بینیه، خیلی مهمه.
مفهوم «منطقه الفراغ» هم که توی فقه شیعه مطرحه، به اون حوزه هایی اشاره داره که حکم شرعی صریح و مشخصی براشون وجود نداره. این مناطق، فضای مانور زیادی به سیاست گذاران میدن تا با تکیه بر عقل و مصلحت، بهترین تصمیم رو بگیرن. پس، جمهوری اسلامی ایران، ابزارهای فقهی زیادی در اختیار داره تا بتونه توی دنیای پر از چالش امروز، هم به اصولش پایبند باشه و هم انعطاف لازم رو برای بقا و پیشرفت داشته باشه.
حفظ نظام؛ اولویتی فراتر از همه
شاید بشه گفت که حفظ نظام، یکی از بنیادی ترین و مهم ترین اصول توی اندیشه سیاسی شیعه و جمهوری اسلامی ایرانه. از دیدگاه فقهی و سیاسی، حفظ و بقای نظام اسلامی، مقدم بر بسیاری از اصول و احکام دیگه ست. یعنی اگه برای حفظ نظام لازم باشه، میشه از بعضی مواضع یا رویکردهای ایده آلیستی صرف نظر کرد و یه تصمیم واقع بینانه گرفت.
این اصل، مثل یه لنگر عمل می کنه و اجازه نمیده که آرمان گرایی بیش از حد، کشتی سیاست خارجی رو به سمت نابودی ببره. در واقع، حفظ نظام خودش یه آرمان بزرگه که برای رسیدن به اون، گاهی باید واقع گرایانه عمل کرد. قاعده های فقهی مثل «نفی عسر و حرج» (یعنی سختی و مشقت رو از مردم دور کردن) و «صلح» (یعنی حرکت به سمت صلح و آرامش) هم دقیقاً در همین راستا به تصمیم گیران کمک می کنن که رویکردهای معتدل تری رو در پیش بگیرن.
نتیجه گیری و جمع بندی: سیاست خارجی ایران، یک طیف پویا
خب، رسیدیم به آخر داستان. اگه بخوایم یه جمع بندی از کتاب جذاب دکتر علی شریعتمداری داشته باشیم، باید بگیم که ایشون خیلی خوب تونسته به سوال اصلی کتابش جواب بده: «چگونه ابعاد واقع گرایی و آرمان گرایی در سیاست خارجی جمهوری اسلامی ایران با یکدیگر پیوند خورده است؟» این کتاب به ما نشون میده که سیاست خارجی ایران، نه فقط یه رویکرد خشک و مطلق آرمان گرایانه داره و نه کاملاً عمل گرا و واقع گراست. بلکه یک طیف پویا بین این دوتاست.
سیاست خارجی جمهوری اسلامی ایران مثل یه موجود زنده ست که مدام در حال نوسان و ترکیب آرمان ها و واقعیت هاست. این پویایی و انعطاف پذیری، ریشه های محکمی توی مبانی نظری و فقهی شیعه داره؛ چیزهایی مثل اجتهاد، عقل گرایی، نقش زمان و مکان، مصلحت، احکام حکومتی و البته اصل مهم حفظ نظام. این مفاهیم، مثل چرخ دنده های یه ساعت عمل می کنن و باعث میشن که سیاست خارجی ایران بتونه هم به آرمان های انقلاب پایبند باشه و هم توی دنیای پر از چالش امروز دوام بیاره و منافع ملی اش رو حفظ کنه.
نوآوری اصلی کتاب دکتر شریعتمداری دقیقاً همینجاست که این پیچیدگی رو برامون باز می کنه و نشون میده که این ترکیب، تصادفی نیست، بلکه از یه مبنای فکری عمیق میاد. نویسنده با یه تحلیل دقیق، جایگاه این مکانیزم ها رو نشون میده و کمک می کنه تا ما بهتر درک کنیم که چرا و چطور ایران در موقعیت های مختلف، تصمیمات متفاوتی می گیره.
امیدواریم این خلاصه و تحلیل، تونسته باشه یه دید کلی و در عین حال عمیق بهتون بده. اگه واقعاً به این بحث ها علاقه مندین، پیشنهاد می کنم حتماً برید سراغ اصل کتاب «خلاصه کتاب آرمان گرایی و واقع گرایی در سیاست خارجی جمهوری اسلامی ایران (نویسنده علی شریعتمداری)». مطمئن باشید خوندنش بهتون کمک می کنه تا این موضوع رو خیلی بهتر و کامل تر بفهمید. این کتاب یه منبع خیلی خوب برای دانشجوها، پژوهشگرها و هر کسیه که دوست داره سر از کار پیچیده سیاست خارجی ایران دربیاره. پس معطل نکنید و این گنجینه رو از دست ندید!
آیا شما به دنبال کسب اطلاعات بیشتر در مورد "خلاصه کتاب آرمان گرایی و واقع گرایی در سیاست خارجی ایران" هستید؟ با کلیک بر روی کتاب، به دنبال مطالب مرتبط با این موضوع هستید؟ با کلیک بر روی دسته بندی های مرتبط، محتواهای دیگری را کشف کنید. همچنین، ممکن است در این دسته بندی، سریال ها، فیلم ها، کتاب ها و مقالات مفیدی نیز برای شما قرار داشته باشند. بنابراین، همین حالا برای کشف دنیای جذاب و گسترده ی محتواهای مرتبط با "خلاصه کتاب آرمان گرایی و واقع گرایی در سیاست خارجی ایران"، کلیک کنید.