مصداقی تر حرف بزنم. یا از مذاکره با آمریکا تابویی می سازیم که صد سال دیگر رویمان نشود با آن ها سر میزی بنشینیم و بر سر منافع خودمان با آن ها چانه بزنیم و یا این که چنان میل به پا بوسی می کنیم که طرف آمریکایی با خودش فکر می کند می تواند مثل برده های قرن هجدهم با ما رفتار کند. درست مثل حالا. درست مثل چند سال پیش. وقتی می توانستیم اگر نه از موضع قدرت بلکه از موضع برابر با آمریکایی ها حرف بزنیم افراطی ها درآمدند که: ای وای! می خواهید از کثافت کاری های کریستف کلمب و کودتای بیست و هشتم مرداد و جنگ ویتنام و حمایت از پهلوی و خون بچه های این مملکت بگذرید و با امپریالیست های بی همه چیز معامله کنید؟ افراطی ها حتی یک لحظه هم فکر نمی کردند سیاست عرصه این شعارهای شبه انقلابی نیست و ما همانطور که توانستیم از لشگر کشی روس ها به قفقاز و اشغال تبریز و به توپ بستن مجلس و قتل عام زائران امام رضا(ع) و تخریب گنبد و بارگاه آن امام همام و کمک بی دریغ به صدام تکریتی و مشارکت در به شهادت رساندن بیش از دویست هزار تن از مردم این سرزمین و کلی حرمله بازی دیگر از جمله نفاق و پدرسوخته بازی در ماجرای جزایر ایرانی در گذریم و به خاطر منافعمان- ملی یا غیر ملی اش را نمی دانم- چنان با جناب پوتین نرد عشق ببازیم که گویی از روز الست بین ما پیوند برادری برقرار بوده باز هم می توانیم چنین کرد. سیاست و منافع ملی بچه بازی نیست که اگر بود باید تا قیام قیامت بر سر شعار« اگر از صدام بگذریم از فهد نمی گذریم» باقی می ماندیم. اما نماندیم و سیاستمداران وقت به جای این که به فکر آبروی شخصی خودشان باشند شجاعانه و شرافتمندانه پا بر سر نفس خود گذاشتند و ماجرا را حل کردند. در ماجرای پایان جنگ هم همین ماجرا تکرار شد. اگر قرار بود سرنوشت جنگ به دست کسانی باشد که هنوز سوگوار پایان جنگند و برای سالروز قطعنامه 598 مراسم عزاداری برپا می کنند احتمالا امروزه چیزی به نام ایران وجود نمی داشت.
آن که برای نفـس نفیس خود نفس نمی زند نه جنگ طلب است و نه صلح طلب. به گاه ضرورت و مصلحت می جنگد و به گاه ضرورت و مصلحت در پی صلح می افتد. اما همان قدر که افراطی های ضد امپریالیست فهم درستی از سیاست و منافع ملی ندارند تفریطی های مفتون و یا مرعوب ایالات متحده هم از فهم چنین مفاهیمی عاجزند. آن ها ممکن است دیپلمات کارکشته و یا سیاست ورز حرفه ای باشند اما از فهم بعضی چیزها عاجزند. در نظر آن ها فقط یک قبله وجود دارد و آن هم واشنگتن است. همه چیز از طریق خاکبوسی آستان کاخ سفید قابل حل است. آن هم در هر شرایطی. درست مثل همین الان که یکی پیشنهاد می دهد حسن روحانی به ترامپ تبریک بگوید و دیگری پیشنهاد می دهد پزشکیان در این امر پیشدستی کند. بین این مشنگ های غش و ضعف کرده برای عمو سام و آن مشنگ های پرستنده کاخ کرملین هیچ تفاوتی نمی بینم. مشنگ های تفریطی می گویند چه فرقی می کند؟ ترامپ از صدام که بدتر نیست اگر این یکی ژنرال ما را در خاک عراق به شهادت رسانده او دویست هزار نفر از مردم این سرزمین را به خاک و خون کشانده. چطور با او مذاکره کردید اما با این یکی مذاکره نمی کنید؟ اول آن که با آن دیکتاتور روانی مذاکره کردیم تبریک که نگفتیم. دوم این که با او مجبور بودیم مذاکره کنیم. دست کم بر سر هزاران آزاده ای که در بند آن دیوانه بود. سوم این که با او از جایگاه ذلت و خواری مذاکره نکردیم. بروید و ببینید چه کسانی و در چه مرتبه ای را به دیدار عالی رتبه ترین مقام سیاسی عراق فرستادیم.
مشنگ دیگر می گوید چطور به مادورو تبریک می گویید اما به ترامپ نمی گویید؟ به خدا اگر مملکت قاعده و سامانی داشت باید از این موجودات تست سلامت روان می گرفتند. مادوروی مادر مرده چه هیزم تری به ما فروخته که به او تبریک نگوییم؟ در حمله اسرائیل به ما کمک حالش بوده؟ ناو جنگی فرستاه خلیج فارس تا برای ما مزاحمت ایجاد کند؟ جنگنده فرستاده بیخ گوشمان تا در صورت ضرورت بمب بر سر ما بریزد؟ ژنرال ما را در کشوری ثالث به شهادت رسانده؟ چه کار کرده؟ دیکتاتور است؟ حالا مثلا ترامپ رهبر آزادی خواهان جهان است؟ به خدا خزعبل گفتن هم حد و حدودی دارد. می خواهید برای آمریکا خوش رقصی کنید؟ بفرمایید. اما گودرز و شقایق را به یکدیگر پیوند نزنید. شما اگر ذره ای فهم و درک از منافع ملی داشتید در چنین شرایطی که رسما شرایط جنگی است چنین پیشنهادات سخیفی ارائه نمی کردید. ای کاش می گفتید برویم مذاکره کنیم که در آن صورت می شد یک جورهایی توجیه کرد ماجرا را. حماس هم این روزها مجبور است با قاتلان ده ها هزار کودک مذاکره کند اما تبریک گفتن به ترامپ آن هم در چنین وضعیتی هیچ معنایی جز غلط کردم ندارد.
من نه آمریکا ستیزم و نه مخالف مذاکره و این حرف ها اما هر سخن جایی و هر نکته مکانی دارد. اگر آقای هاشمی رفسنجانی در ماجرای عربستان تواضع به خرج می داد و زودتر از همتای خودش به دیدار او می رفت طرف مقابلش معنای تواضع و فروتنی را می فهمید و آن رفتار را به حساب ترس و زبونی طرف ایرانی نمی گذاشت. تازه در آن روزگار عربستانی های بیچاره کاری به کار ما نداشتند. نه تهدیدمان می کردند نه به ما فحش می دادند و نه برای ما رجز می خواندند. شما در حالی که ترامپ هر روز شما را تهدید می کند و بارها گفته است که ایران را به غلط کردن خواهد انداخت و حالا هم رسما ترور نافرجامش را به گردن ایران انداخته می خواهید بروید به او تبریک بگویید؟ که چه شود؟ که ثابت کنید حق با او بوده و ایران به غلط کردن افتاده؟ شما البته حق دارید از طرف خودتان بروید دست و پا و هرجای دیگر ایشان را که صلاح می دانید ببوسید و بگویید غلط کردم. حتی از این ها هم فراتر بروید اما حسن روحانی را به عنوان رئیس جمهور سابق این مملکت و مسعود پزشکیان را به عنوان رئیس جمهور کنونی ایران خرج این بازی های پلشت و جبونانه نکنید. هیچ کس به شما وکالت نداده تا جای مردم ایران و نمایندگان مردم ایران تصمیم بگیرید. پیشنهادات مشعشعانه خودتان را هم پیش خودتان نگاه دارید و بیش از این عرض خود مبرید و زحمت ما روا مدارید که سیمرغ اگرچه دیر زمانی است گرفتار مگس ها و خرمگس های بسیار شده است اما هنوز آن قدر خوار و ذلیل نشده که در مقابل بوزینه کرنش کند.
آیا شما به دنبال کسب اطلاعات بیشتر در مورد "چرا پزشکیان و روحانی نباید به ترامپ تبریک بگویند" هستید؟ با کلیک بر روی عمومی، اگر به دنبال مطالب جالب و آموزنده هستید، ممکن است در این موضوع، مطالب مفید دیگری هم وجود داشته باشد. برای کشف آن ها، به دنبال دسته بندی های مرتبط بگردید. همچنین، ممکن است در این دسته بندی، سریال ها، فیلم ها، کتاب ها و مقالات مفیدی نیز برای شما قرار داشته باشند. بنابراین، همین حالا برای کشف دنیای جذاب و گسترده ی محتواهای مرتبط با "چرا پزشکیان و روحانی نباید به ترامپ تبریک بگویند"، کلیک کنید.