بین مردم و حکمرانان، دیوار بلند بیاعتمادی ایجاد شده است و درصد مشارکت پایین مردم در انتخابات اخیر، علیرغم به کار گرفتن همه داشتههای تبلیغاتی، این را ثابت کرد.
تلاش برای فروریختن این دیوار بیاعتمادی قطعا تا حد زیادی، وظیفه مدیران جدیدی است که با انتساب به دولت پزشکیان بر سر کار خواهند بازگشت یا خواهند آمد. امید میرود فاصلهای چند ساله که مدیران اصلاحطلب از میز و مدیریت گرفتند آنها را به مردم عادی نزدیکتر کرده باشد و توانسته باشد، دردهای جامعه را بهتر درک کنند و خواستههای مردم را بهتر بشناسند! شاید یکی از برکات این دست به دست شدن مدیریتها در قوه مجریه همین باشد!
مدیران جدید باید متوجه شده باشند که:
– مشکل مردم آمدن و رفتن و دست به دست شدن میزهای مدیریتی بین دو جناح حاکم نیست! شعارهای قشنگ و وعدههای پوشالی خستهشان کرده است. باید تغییر را در زندگی روزمره خود احساس کنند.
– مردم از زندگی دو شخصیتی و رفتارهای دوگانه خسته شدهاند. پنهان کاری، ریاکاری و نفاق که رسانههایی مانند صدا و سیما مروج آن هستند را نمیخواهند ادامه دهند.
– مردم از تبعیض، بیعدالتی، خودی و غیرخودی، خشونتهای اجتماعی، بیقانونی، رانت خواری، پارتی بازی، سهمیههای مختلف و مانند اینها نفرت دارند.
– هر چه فاصله مدیران با مردم بیشتر شود، نفرت به متولیان حکومتی در آنها بیشتر میشود.
– مشکلات روانی جدی در جامعه وجود دارد، مردم حتی با فرزندانشان مشکل دارند، نسبت به آینده آنها مایوس هستند و نمیدانند کدام شیوه زندگی را برای آیندهای روشن در نسل بعدی خود برنامهریزی کنند.
– از این که کمتر خانوادهای یکی از عزیزانش بخاطر ناملایمات حاکم بر کشور، در گوشهای از جهان آواره باشند خستهاند. پدر و مادرها کم کم به مرگ نزدیک میشوند و نمیخواهند در سفارتخانهها، با تحقیر و تضرع دنبال اخذ ویزا برای دیداری کوتاه از فرزندانشان باشند یا در آرزوی آمدن چند روز آنها به کشور برای دیدارشان قبل از مرگ، چشم انتظاری میکنند.
– مردم ثبات نسبی در مسائل مختلف اقتصادی، سیاسی و اجتماعی و روانی میخواهند که بتوانند برای فردای خود برنامهریزی کنند. کشور تبدیل به قمارخانهای شده که بخاطر بیثباتی، اکثریتی بازنده و اقلیتی وابسته برنده هستند. صبح که از خواب بیدار میشوند نمیدانند چگونه دخل و خرج خود را با وضع متغیر امروز تنظیم کنند. قیمت ارز و مایحتاج روزمرهشان چقدر بیحساب و کتاب افزایش یافته و دادرسی ندارند!
– نزدیک به نیم قرن است برای زندگی شرافتمندانه، صبوری کردهاند، به حکمرانان اعتماد کرده اند و برای یک زندگی مناسب، جانها دادهاند و محرومیتها چشیدهاند. آنها دیگر خریدار رویاهای دست نیافتنی و وعدههای توخالی نیستند. برنامه و نقشه راه میخواهند.
– مردم ایران انقدر فهیم هستند که بدانند چه بخورند، چه بپوشند، چه گوش کنند، چه بخوانند و چگونه زندگی کنند. خوشبختانه هنوز فرهنگ اصیل ایرانی و دینداری پاک در نهاد اکثریت جامعه حفظ شده است و نمیخواهند به خاطر تخلف عدهای قلیل، اکثریت مرتبا تحت کنترل و فشارهای حکومتی و امنیتی خارج از هنجارهای قانونی باشند.
آرزوی مردم ایران نه دهه ۶۰، نه دوران خاتمی و نه دوران سلطنت پیشین است. خواست آنها مشخص است، اگر حاضرید برای رسیدن به آرزوهای مردم به جای رویا فروشی، حتی جان خود را در این راه بگذارید، ایران و ایرانی چون امیرکبیرها نسل اندر نسل از شما به نیکی یاد خواهد کرد، اگر دوباره بوی کباب شنیدهاید که به فکر ماندن نام نیک نباشید. نام نیک شما برای آیندگانتان، میراثی بسیار ارزشمندتر از ثروت و قدرت گذرا است. شاید این آخرین فرصت شما برای این که پادشه دلهای ایرانیان باشید، باشد.
*اپیدمیولوژیست و استاد بینالمللی دانشگاه
۲۳۲۳۳
آیا شما به دنبال کسب اطلاعات بیشتر در مورد "توصیههایی به دولت چهاردهم؛ نام نیک میخواهید یا بوی کباب؟" هستید؟ با کلیک بر روی اجتماعی، اگر به دنبال مطالب جالب و آموزنده هستید، ممکن است در این موضوع، مطالب مفید دیگری هم وجود داشته باشد. برای کشف آن ها، به دنبال دسته بندی های مرتبط بگردید. همچنین، ممکن است در این دسته بندی، سریال ها، فیلم ها، کتاب ها و مقالات مفیدی نیز برای شما قرار داشته باشند. بنابراین، همین حالا برای کشف دنیای جذاب و گسترده ی محتواهای مرتبط با "توصیههایی به دولت چهاردهم؛ نام نیک میخواهید یا بوی کباب؟"، کلیک کنید.