
پناهگاه زیرزمینی هیتلر (۱۹۴۵)
پناهگاه زیرزمینی هیتلر (فورربونکر) آخرین سنگر و پناهگاه آدولف هیتلر در روزهای پایانی جنگ جهانی دوم بود، جایی که او در ۳۰ آوریل ۱۹۴۵ به زندگی خود پایان داد. این پناهگاه، شاهد آخرین نفس های رایش سوم و تصمیمات هیتلر در روزهای سقوط برلین بود.
تصور کنید آخرین لحظات یک دیکتاتور، در پناهگاهی بتنی، زیر زمین، در حالی که شهرش در حال سقوط است. فورربونکر جایی نبود که کسی دلش بخواهد در آن باشد. این مکان، نه فقط یک سازه ی زیرزمینی، بلکه نمادی از وحشت و بی خبری محض بود. اینجا بود که هیتلر، اوا براون، و عده ای از نزدیک ترین یارانش، روزهای آخر زندگی شان را تجربه کردند. حالا بیایید با هم وارد این سفر تاریخی بشویم و ببینیم واقعاً چه خبر بوده و سرنوشت این مکان چه شد.
فورربونکر: کالبدشکافی یک دژ زیرزمینی
وقتی اسم پناهگاه زیرزمینی هیتلر می آید، اولین چیزی که شاید به ذهنمان برسد، یک سوراخ تاریک و مخوف است. اما فورربونکر خیلی پیچیده تر از این حرف ها بود. این پناهگاه، که بهش فورربونکر (Führerbunker) یا همون پناهگاه پیشوا می گفتند، درست زیر ساختمان صدراعظم رایش توی برلین، ساخته شده بود. انگار یه دژ محکم و بتنی بود که زیر زمین قایم شده بود.
تاریخچه ساخت و توسعه پناهگاه هیتلر
این پناهگاه الکی از آب درنیامد؛ ساختش از سال ۱۹۳۶ شروع شد و تا ۱۹۴۴ ادامه پیدا کرد. اولش یه پناهگاه کوچولو بود، یه جور پناهگاه ضد هوایی معمولی، اما با شدت گرفتن بمباران های متفقین، هیتلر حس کرد نیاز به یه جای امن تر و بزرگ تر داره. پس تصمیم گرفت این پناهگاه رو حسابی گسترش بده. معماران و مهندس های مشهوری مثل آلبرت اشپیر هم تو طراحی و ساختش نقش داشتند. پروژه از یه پناهگاه ساده به یه مجموعه پیچیده و چند طبقه تبدیل شد.
مراحل ساخت این پناهگاه واقعا دیدنی بود. از بتن های مسلح و فولاد استفاده شده بود تا جایی که خیال هیتلر از هر بمبارانی راحت باشه. فازهای مختلفی برای توسعه داشت و هر بار که جنگ شدت می گرفت، این پناهگاه هم بزرگ تر و مستحکم تر می شد. یه جورایی انگار با هر بمب که روی برلین می افتاد، دیوارهای فورربونکر هم ضخیم تر می شدند.
ویژگی های ساختاری و امنیتی پناهگاه
حالا بیاین بریم سراغ ویژگی های این پناهگاه که واقعاً باورنکردنیه. فورربونکر تقریباً ۵ تا ۸ متر زیر زمین بود و دو طبقه اصلی داشت که حسابی مستحکم و امن بودند. دیواره ها و سقف هاش از بتن مسلح ساخته شده بودند که ضخامت بعضی جاهاشون به ۴ متر هم می رسید! یعنی فکرش رو بکنید، یه ساختار بتنی ۴ متری بالای سرتون، برای اینکه هیچ بمبی نتونه از روش رد بشه.
فقط بتن نبود که این پناهگاه رو امن می کرد. سیستم های حیاتی خیلی پیشرفته ای هم داشت. مثلاً سیستم تهویه هوا که هوای تازه رو وارد می کرد و هوای آلوده رو بیرون می داد، پمپ های آب برای تخلیه آب های زیرزمینی، ژنراتورهای برق برای تأمین انرژی مداوم، و البته سیستم های مخابراتی پیشرفته برای ارتباط با دنیای بیرون. حتی مسیرهای ورودی و خروجی متعددی هم داشت که بعضی هاشون مخفی بودند تا در مواقع اضطراری بشه ازشون استفاده کرد. خلاصه بگم، این پناهگاه برای مقاومت در برابر شدیدترین بمباران ها طراحی شده بود.
نقشه و طرح داخلی فورربونکر
پناهگاه از چندین بخش اصلی تشکیل شده بود. اتاق هیتلر، که محل کار و استراحتش بود، اتاق اوا براون، اتاق های ژنرال ها و کارمندانی که همیشه کنار هیتلر بودند. یه اتاق کنفرانس هم داشتند که اونجا جلسات نظامی پرتنششون رو برگزار می کردند. اتاق نقشه برای برنامه ریزی های جنگی، آشپزخونه، انبار، اتاق ارتباطات و اتاق پزشکی هم از بخش های دیگه این مجموعه بودند. همه این ها با راهروها و تونل های ارتباطی به هم وصل می شدند. فضای پناهگاه خیلی محدود بود و یه جو بسته و خفقان آور داشت. واقعاً زندگی در اونجا، حتی برای چند روز هم، کار هر کسی نبود.
فورربونکر، پناهگاهی بتنی با دیوارهایی به ضخامت چهار متر، که ۵ تا ۸ متر زیر زمین قرار داشت، نمادی از آخرین تلاش هیتلر برای مقاومت در برابر سقوط رایش سوم بود.
زندگی در پناهگاه: ساعات پایانی یک رژیم
وقتی به روزهای پایانی جنگ جهانی دوم و سقوط برلین فکر می کنیم، پناهگاه زیرزمینی هیتلر یا همون فورربونکر، تو ذهن خیلی ها یه نقش پررنگ پیدا می کنه. اینجا بود که آدولف هیتلر، اوا براون (همسرش)، گوبلز و خانواده اش، بورمن و یه عده دیگه از ژنرال ها و منشی ها، آخرین نفس های رژیم نازی رو تجربه کردند.
ساکنان نهایی فورربونکر
تصور کنین، آخرین بازمانده های یه رژیم عظیم و خونین، تو یه زیرزمین بتنی جمع شدن. هیتلر که دیگه فقط یه سایه از اون دیکتاتور پرقدرت بود، اوا براون که سعی می کرد در اون شرایط وحشتناک، یه ذره عادی بودن رو حفظ کنه، و یوزف گوبلز، وزیر پروپاگاندا، که تا لحظه آخر به ایدئولوژی نازی پایبند بود. اینا همه تو اون پناهگاه بودند، با همون حس های ترس، ناامیدی و شاید هم یه ذره توهم از پیروزی!
روال روزانه و فضای حاکم در پناهگاه
زندگی تو فورربونکر واقعاً دشوار بود. نور طبیعی نداشت، هواش همیشه یه جورایی سنگین و نامطبوع بود و فشار روانی شدیدی روی همه وجود داشت. جلسات نظامی هر روز برگزار می شد، اما بیشترشون بی نتیجه و پر از تنش بود. هیتلر دستورات بی معنی می داد و توهماتش از پیروزی های خیالی، بقیه رو کلافه کرده بود. ارتباط با دنیای بیرون هم خیلی محدود بود؛ فقط اخبار بد می رسید و امید به کمک از نیروهای خارج از برلین، هر لحظه کمرنگ تر می شد.
تغییرات روحی و جسمی هیتلر
آدولف هیتلر تو این روزهای آخر، دیگه اون آدم سابق نبود. از نظر جسمی خیلی ضعیف شده بود، دستش می لرزید و خمیده راه می رفت. اما از نظر روحی، وضعیتش فاجعه بارتر بود. پارانویا به اوج رسیده بود؛ به همه شک داشت و فکر می کرد همه بهش خیانت کردند. خشم های ناگهانی داشت و هر لحظه کنترلش رو از دست می داد. این تغییرات، نشون می داد که حتی اون هم نمی تونست واقعیت شکست رو انکار کنه، هرچند که سعی می کرد با توهمات خودش رو گول بزنه.
تصمیم گیری های کلیدی در روزهای پایانی
شاید مهم ترین تصمیم هیتلر، اصرارش بر ماندن تو برلین بود. ژنرال ها بارها بهش پیشنهاد فرار دادند، اما او قبول نکرد. می گفت تا آخرش می مونه و اگه قرار باشه رایش سوم سقوط کنه، باید خودش هم باهاش سقوط کنه. این تصمیم، سرنوشت خیلی ها رو رقم زد. آخرین دستورات نظامی و سیاسی هم تو همین پناهگاه صادر شد؛ دستوراتی که دیگه هیچ تأثیری تو روند جنگ نداشت و فقط نشون دهنده جنون یه دیکتاتور در حال سقوط بود.
در این روزهای پر هرج و مرج، هیتلر بیشتر وقتش را در جلسات طولانی و بی حاصل با ژنرال هایش می گذراند. نقشه جبهه ها را روی میز می انداختند و او با انگشتان لرزانش، دستوراتی می داد که سربازانش یا اصلاً وجود نداشتند یا دیگر توانایی اجرای آن را نداشتند. فضای پناهگاه، ترکیبی از بوی بتن، عرق و سیگار بود که با ترس و ناامیدی گره خورده بود. هر شب، صدای توپخانه شوروی به پناهگاه نزدیک تر می شد و این خودش دلهره ای عمیق تر را در دل ساکنانش ایجاد می کرد.
سقوط و خودکشی: پایان کار هیتلر
همانطور که ارتش سرخ شوروی با سرعت برق و باد به برلین نزدیک می شد، حلقه محاصره دور پایتخت رایش سوم هر لحظه تنگ تر می شد. صدای توپخانه، دیگه از دوردست نمی اومد؛ حالا هر لحظه بمب ها و گلوله ها روی سر مردم برلین می بارید و شهر به یه ویرانه تبدیل شده بود. مردم از ترس جونشون تو پناهگاه ها قایم شده بودند و خیابون ها پر از جسد و خاک و خون بود. اینجوری بود که نبرد برلین، یکی از خونین ترین بخش های جنگ جهانی دوم، به اوج خودش رسید و نفس های آخر رایش سوم رو اعلام کرد.
محاصره برلین
با پیشروی ارتش سرخ از شرق و نیروهای متفقین از غرب، آلمان نازی دیگه راه فراری نداشت. برلین، شهری که زمانی نماد قدرت هیتلر بود، حالا به میدان جنگ تبدیل شده بود. بمباران ها امان نمی داد و هیچ کس نمی دونست فردا چی میشه. تو اون شرایط، پناهگاه زیرزمینی هیتلر یا همون فورربونکر، تنها جایی بود که هیتلر و نزدیکانش می تونستند یه ذره امنیت رو احساس کنند، البته اگه می شد اسمش رو امنیت گذاشت.
وقایع کلیدی در آوریل ۱۹۴۵
روزهای آخر آوریل ۱۹۴۵، تو پناهگاه پر از اتفاقات عجیب و غریب بود. ۲۹ آوریل، هیتلر و اوا براون با هم ازدواج کردند. یه ازدواج رسمی، اما تو یه زیرزمین تاریک، در حالی که صدای گلوله و انفجار از بیرون می اومد. بعد از این ازدواج، هیتلر وصیت نامه های سیاسی و شخصیش رو نوشت. تو وصیت نامه سیاسیش، دلیوری و جانشینانش رو مشخص کرد و تو وصیت نامه شخصیش، اموالش رو بخشید و خواست بعد از مرگش، جسدش رو بسوزونن تا دست دشمنان بهش نرسه.
یکی از اتفاقات تلخ دیگه، دستور قتل سگ های هیتلر بود. بلوندی، سگ محبوب هیتلر و توله هاش با سیانور کشته شدند. این اتفاق، نشون دهنده اوج ناامیدی و جنون در پناهگاه بود. انگار هیچ راهی برای فرار نبود و حتی حیوانات هم باید از شر این دنیا خلاص می شدند.
خودکشی هیتلر و اوا براون (۳۰ آوریل ۱۹۴۵)
بالاخره، روز موعود رسید. ۳۰ آوریل ۱۹۴۵. هیتلر و اوا براون تصمیم گرفتند به زندگیشون پایان بدن. طبق روایت ها، هیتلر با شلیک گلوله به سر خودش و اوا براون با خوردن کپسول سیانور خودکشی کردند. این لحظه، پایان زندگی یکی از تاریک ترین چهره های تاریخ و سقوط رایش سوم رو رقم زد.
بعد از خودکشی، اجساد هیتلر و اوا براون به باغ صدراعظم رایش منتقل شد و اونجا، همونطور که هیتلر خواسته بود، سوزونده شدند. این کار برای جلوگیری از دسترسی شوروی به اجساد و تبدیل شدن اون ها به نمادی برای طرفدارانش بود. اما حتی بعد از سوزوندن هم، بقایای جسد اون ها پیدا شد و مورد بررسی قرار گرفت.
سی ام آوریل ۱۹۴۵، ساعت ۳:۳۰ بعدازظهر، با شلیک گلوله ای به سر و خوردن سم سیانور، هیتلر در پناهگاهش به زندگی خود پایان داد؛ پایانی تلخ بر تاریک ترین بخش تاریخ.
سرنوشت سایر ساکنان پناهگاه
بعد از مرگ هیتلر، پناهگاه دیگه امن نبود. یوزف گوبلز و خانواده اش هم، یک روز بعد، یعنی ۱ می ۱۹۴۵، خودکشی کردند. گوبلز ابتدا همسرش ماگدا و فرزندانشون رو با سیانور کشت و بعد خودش و همسرش هم به همین روش به زندگیشون پایان دادند. بقیه ساکنان پناهگاه سعی کردند از برلین فرار کنند، اما بیشترشون یا کشته شدند یا به دست نیروهای شوروی افتادند. لحظات آخر، وقتی شوروی ها وارد پناهگاه شدند، جز ویرانی و سکوت، چیزی پیدا نکردند. اینجوری بود که فورربونکر، تبدیل به صحنه آخرین نمایش یه رژیم دیکتاتوری و پایان زندگی هیتلر شد.
نبرد برلین در تاریخ ۲ می ۱۹۴۵ به پایان رسید و شهر به طور کامل به دست نیروهای شوروی افتاد. جستجو برای یافتن بقایای هیتلر و مستندسازی وقایع پناهگاه فوراً آغاز شد. این فصل از تاریخ، نه تنها پایان یک جنگ ویرانگر بود، بلکه درس های فراموش نشدنی برای بشریت به همراه داشت.
پناهگاه پس از جنگ: ویرانی، پنهان سازی و یادبود
بعد از اینکه جنگ جهانی دوم تموم شد و برلین سقوط کرد، یکی از اولین جاهایی که نیروهای شوروی به دنبالش بودند، پناهگاه زیرزمینی هیتلر یا همون فورربونکر بود. این پناهگاه، یه جورایی قلب رایش سوم محسوب می شد و برای همین، خیلی سریع مورد توجه قرار گرفت.
کشف پناهگاه توسط نیروهای شوروی
اولین کسانی که وارد فورربونکر شدند، سربازان شوروی بودند. اون ها پناهگاه رو بررسی کردند و مدارک و بقایای اجساد رو پیدا کردند. این اکتشاف خیلی مهم بود، چون می تونست سرنوشت هیتلر رو روشن کنه. شوروی ها حسابی از پناهگاه عکس و فیلم گرفتند و سعی کردند همه چیز رو مستند کنند. فکرش رو بکنید، بعد از اون همه سال، یهو وارد جایی بشی که تصمیمات سرنوشت ساز یه جنگ جهانی توش گرفته شده و حالا فقط سکوت و ویرانی توش موج می زنه.
دلایل تخریب و پنهان سازی
حالا سوال پیش میاد که چرا این پناهگاه رو نگه نداشتند؟ متفقین تصمیم گرفتند فورربونکر رو به طور کامل تخریب کنند و از بین ببرند. دلیلش هم مشخص بود: نمی خواستند این مکان به یه نماد یا زیارتگاه برای نئونازی ها و طرفداران هیتلر تبدیل بشه. اول شوروی ها سعی کردند تخریبش کنند، بعد هم آلمان شرقی کار رو ادامه داد. هدف این بود که هیچ نشونی ازش باقی نمونه و کسی نتونه از اون به عنوان یه نماد استفاده کنه.
عملیات تخریب فوراً شروع شد. دیوارها شکسته شدند، تونل ها پر شدند و همه چیز طوری از بین رفت که اثری ازش باقی نماند. این یه جور پاکسازی تاریخی بود تا گذشته تلخ دیگه تکرار نشه و کسی نتونه از اون دوران برای اهداف شوم استفاده کنه.
وضعیت کنونی محل پناهگاه هیتلر
امروز اگه به محل سابق فورربونکر تو برلین برید، هیچ چیز خاصی نمی بینید. به جاش، یه سری ساختمون جدید مثل پارکینگ، آپارتمان و مجتمع های مسکونی اونجا ساخته شده. یعنی دقیقاً روی جایی که هیتلر آخرین روزهاش رو گذروند، حالا مردم دارن زندگی عادی شون رو می کنن. حتی یه بنای یادبود بزرگ یا موزه هم اونجا نیست که نشون بده اینجا چه اتفاقاتی افتاده. فقط یه تابلوی اطلاعاتی کوچیک نصب شده که به عابران می گه اینجا زمانی پناهگاه هیتلر بوده. این تصمیم عمدی بوده تا این مکان به یه نقطه گردشگری برای کسایی که ایده های نازی دارند تبدیل نشه.
رویکرد آلمان مدرن
شاید براتون سوال باشه که چرا آلمان مدرن، این مکان رو بازسازی نکرده یا یه موزه بزرگ ازش نساخته؟ خب، دلیلش همون چیزیه که بالا گفتم: جلوگیری از نماد شدن این مکان برای ایدئولوژی های افراطی. آلمانی ها نمی خوان خاطرات تلخ گذشته دوباره زنده بشه. به جاش، روی یادبود قربانیان جنگ جهانی دوم و درس گرفتن از تاریخ تاکید می کنند. اونا می خوان نشون بدن که اشتباهات گذشته نباید دوباره تکرار بشه و باید به جای بزرگداشت عوامل جنگ، به یاد قربانیان بود و از فجایع تاریخ درس گرفت.
این رویکرد، درسی بزرگ برای تمام جهان داره. اینکه چطور با نقاط تاریک تاریخمون روبه رو بشیم و اجازه ندیم گذشته دوباره تکرار بشه. فورربونکر حالا فقط یه اسم تو کتاب های تاریخه، با هیچ بنای باشکوهی که جلب توجه کنه. این خودش شاید بهترین یادبود باشه.
سایر پناهگاه های هیتلر و نازی ها
وقتی صحبت از پناهگاه های هیتلر می شه، فقط فورربونکر تو برلین نبوده که هیتلر ازش استفاده می کرده. اون تو جاهای مختلفی از اروپا پناهگاه های دیگه هم داشت که برای خودشون داستان ها و سرنوشت های متفاوتی دارن.
مهم ترین پناهگاه های هیتلر
یکی از معروف ترین پناهگاه های دیگه هیتلر، آشیانه گرگ (Wolf’s Lair) توی لهستان بود. این پناهگاه توی یه منطقه جنگلی ساخته شده بود و هیتلر بیشتر زمان جنگ رو اونجا می گذروند. آشیانه گرگ، خیلی بزرگ تر از فورربونکر بود و یه جورایی یه شهر کوچیک زیرزمینی محسوب می شد. اونجا بود که نقشه حمله به شوروی کشیده شد و سوءقصد معروف به جان هیتلر هم تو همین پناهگاه اتفاق افتاد. یه پناهگاه دیگه هم بود که بهش لانه عقاب (Eagle’s Nest) تو باواریا می گفتند. این یکی بیشتر یه اقامتگاه کوهستانی بود تا یه پناهگاه جنگی، اما خب هیتلر اونجا هم جلساتی رو برگزار می کرد و یه جورایی پاتوقش محسوب می شد.
پناهگاه های ضد هوایی بزرگ نازی ها و کاربری های جدیدشان
جدا از پناهگاه های شخصی هیتلر، نازی ها پناهگاه های ضد هوایی بزرگ دیگه ای هم ساخته بودند که برای محافظت از مردم و فرماندهی های نظامی استفاده می شدند. این پناهگاه ها که بهشون برج های ضد هوایی (Flak Towers) هم می گفتند، سازه های بتنی غول پیکری بودند که بیشترشون تو شهرهای بزرگ مثل برلین، هامبورگ و وین ساخته شده بودند. این برج ها اونقدر بزرگ و مستحکم بودند که بعد از جنگ، تخریبشون خیلی سخت بود.
حالا بعضی از این پناهگاه ها سرنوشت های جالبی پیدا کردند. مثلاً پناهگاه سنت پائولی تو هامبورگ که توی بریف رقبا هم بهش اشاره شده بود، یه نمونه بارزه. این پناهگاه بزرگ ضد هوایی، با اینکه یادآور روزهای تاریک جنگه، اما الان تبدیل شده به یه مرکز فرهنگی، یه هتل مدرن و حتی یه باغ روی پشت بامش داره! یعنی چی؟ یعنی اینکه از یه سازه مخوف و جنگی، یه جای شاد و فرهنگی ساختند که مردم توش کنسرت می رن، رستوران می رن و حتی اقامت می کنند. این نشون می ده که چطور میشه از بقایای تاریخ، درس گرفت و اون ها رو به سمبل صلح و تجدید حیات تبدیل کرد.
این سازه ها، هم تو استراتژی دفاعی رایش سوم مهم بودند و هم تو تبلیغاتشون. نشون می دادند که چقدر قوی و محکمند. اما حالا، کاربری های جدیدشون نشون می ده که حتی از دل تاریک ترین بخش های تاریخ هم میشه چیزهای جدید و مثبتی ساخت.
نام پناهگاه | موقعیت تقریبی | کاربری اصلی | وضعیت کنونی/سرنوشت |
---|---|---|---|
فورربونکر (Führerbunker) | برلین، آلمان | پناهگاه و مرکز فرماندهی هیتلر | تخریب شده، روی آن سازه های جدید ساخته شده است. |
آشیانه گرگ (Wolf’s Lair) | گرلیژ، لهستان | مقراصلی فرماندهی جبهه شرق هیتلر | بقایای آن باقی مانده و به عنوان موزه قابل بازدید است. |
لانه عقاب (Eagle’s Nest) | اوبرزالتزبرگ، باواریا، آلمان | اقامتگاه تفریحی هیتلر | تبدیل به رستوران و جاذبه گردشگری شده است. |
پناهگاه سنت پائولی | هامبورگ، آلمان | برج ضد هوایی | تبدیل به مرکز فرهنگی، هتل و باغ روی پشت بام شده است. |
نتیجه گیری: میراث خاموش یک مکان تاریخی
فورربونکر یا همون پناهگاه زیرزمینی هیتلر (۱۹۴۵)، فقط یه سازه ی بتنی زیر زمین نبود. این مکان، آخرین پناهگاه آدولف هیتلر و نمادی از پایان رایش سوم و یکی از تاریک ترین دوره های تاریخ بشریت بود. این پناهگاه، شاهد لحظه های آخر یه جنگ ویرانگر و خودکشی کسی بود که دنیا رو به آتیش کشید. امروز، فورربونکر به خاطر جلوگیری از تبدیل شدن به نمادی برای گروه های افراطی، کاملاً از بین رفته و هیچ نشونی ازش نمونده، به جز یه تابلوی کوچیک اطلاعاتی.
درس گرفتن از تاریخ، حتی از تاریک ترین بخش هاش، خیلی مهمه. فورربونکر به ما یادآوری می کنه که ایدئولوژی های افراطی و دیکتاتوری چه عواقب ویرانگری می تونن داشته باشند. اینکه آلمان مدرن تصمیم گرفته این مکان رو برجسته نکنه و به جاش روی یادبود قربانیان و درس های تاریخ تمرکز کنه، خودش یه پیام مهم برای دنیا داره. این میراث خاموش، فریاد می زنه که گذشته نباید تکرار بشه و ما باید همیشه به یاد داشته باشیم که صلح و انسانیت، مهم ترین ارزش ها هستند.
آیا شما به دنبال کسب اطلاعات بیشتر در مورد "پناهگاه زیرزمینی هیتلر: اسرار فولربانکر و سرانجام دیکتاتور" هستید؟ با کلیک بر روی گردشگری و اقامتی، ممکن است در این موضوع، مطالب مرتبط دیگری هم وجود داشته باشد. برای کشف آن ها، به دنبال دسته بندی های مرتبط بگردید. همچنین، ممکن است در این دسته بندی، سریال ها، فیلم ها، کتاب ها و مقالات مفیدی نیز برای شما قرار داشته باشند. بنابراین، همین حالا برای کشف دنیای جذاب و گسترده ی محتواهای مرتبط با "پناهگاه زیرزمینی هیتلر: اسرار فولربانکر و سرانجام دیکتاتور"، کلیک کنید.