خلاصه کتاب هزار و یک شب دفتر دهم (عبداللطیف طسوجی)

خلاصه کتاب هزار و یک شب دفتر دهم (عبداللطیف طسوجی)

خلاصه کتاب هزار و یک شب – دفتر دهم ( نویسنده عبداللطیف طسوجی )

اگه دنبال یه ماجرای تازه از دنیای پر رمز و راز هزار و یک شب می گردی، دفتر دهمش که شامل قصه های شب ۶۰۱ تا ۷۰۰ میشه، یه گنجینه بی نظیره. این بخش از مجموعه بزرگ، پر از حکایات شیرین و پندآموزه که شهرزاد برای شهریار بیچاره تعریف می کنه و پایه های ترجمه بی نظیر عبداللطیف طسوجی رو هم نشون میده. با ما همراه شو تا یه سر و گوشی تو این شب های پرماجرا آب بدیم.

سفری به دل دفتر دهم: چرا هزار و یک شب هنوز زنده ست؟

فکرشو بکن، یه کتاب هست که سال ها و قرن هاست مردم رو توی هر گوشه دنیا، با قصه هاش سرگرم کرده. از شرق دور گرفته تا غرب، همه جا حرف از هزار و یک شب و شهرزاد قصه گوئه. این مجموعه فقط یه عالمه داستان نیست؛ یه جورایی آینه تمام نمای فرهنگ، آداب، رسوم، و البته حکمت و پند و اندرز شرقه. از ایران خودمون گرفته تا هند و کشورهای عربی، رد پای این قصه ها رو می تونی ببینی.

حالا تو این بین، یه مرد بزرگ به اسم عبداللطیف طسوجی اومد و کاری کرد کارستون! اون اومد و این گنجینه ادبی رو برای ما فارسی زبان ها، با یه ترجمه بی نظیر، قابل فهم کرد. جوری که هنوزم بعد این همه سال، ترجمه اون حرف اول رو میزنه و هرکی بخواد هزار و یک شب رو بخونه، میره سراغ همون چیزی که طسوجی برامون به یادگار گذاشته.

دفتر دهم هزار و یک شب هم که امروز می خوایم راجع بهش حرف بزنیم، شامل قصه هایی میشه که از شب ۶۰۱ شروع میشن و تا شب ۷۰۰ ادامه دارن. این بخش خودش یه دنیای کامله پر از شخصیت های جذاب، اتفاقای عجیب و غریب، و کلی پند و نکته که می تونه حسابی به فکر فرو ببرتت. تو این مقاله قراره یه خلاصه دقیق و البته تحلیلی از داستان های این دفتر رو با هم مرور کنیم تا ببینی چه خبره تو دل این شب ها.

آشنایی با عبداللطیف طسوجی: استاد بی بدیل کلام

راستش رو بخوای، اگه الان ما می تونیم با خیال راحت بشینیم و از خوندن قصه های هزار و یک شب به فارسی لذت ببریم، بخش زیادیش رو مدیون یه مرد بزرگ به اسم عبداللطیف طسوجی هستیم. ایشون یکی از فضلای زمان خودش تو دوره قاجار بود، یعنی همون دوره ای که فتحعلی شاه قاجار سلطنت می کرد. طسوجی فقط یه مترجم ساده نبود؛ یه عالم و یه ادیب به تمام معنا بود که تو کار خودش حرف نداشت.

می دونی چرا ترجمه هزار و یک شب اینقدر کار بزرگی بود؟ چون اون موقع، ترجمه یه اثر حجیم و پر از ظرافت های ادبی از عربی به فارسی، کار هر کسی نبود. اما طسوجی به دستور شاهزاده بهمن میرزا، کمر همت بست و تو سال ۱۲۵۹ قمری، این پروژه عظیم رو شروع کرد. اونقدر کارش دقیق و حرفه ای بود که تونست لغت نامه «برهان قاطع» رو هم اصلاح کنه؛ این یعنی تسلط کاملش روی زبان و ادبیات.

وقتی میگن ترجمه طسوجی بی نظیره، الکی نمیگن. ترجمه اون پر از فصاحت و بلاغته، یعنی چی؟ یعنی کلمات رو جوری انتخاب کرده و جمله ها رو جوری چیده که هم معنی اصلی حفظ شده (امانت داری) و هم خیلی شیرین و روانه. انگار که داستان ها از همون اول به فارسی نوشته شدن. این ترجمه اونقدر روی نثر فارسی تأثیر گذاشته که هنوزم بعد از سال ها، مرجع اصلی فارسی زبان ها برای خوندن هزار و یک شبه. خلاصه که هر چقدر هم بگم از عظمت کار طسوجی کم گفتم، چون اون واقعا یه شاهکار خلق کرده که نسل به نسل منتقل شده و هنوزم زنده ست.

یادآوری قصه اصلی: شهرزاد، شهریار و هزار و یک ماجرا

خب، قبل از اینکه بریم سراغ جزئیات خلاصه کتاب هزار و یک شب – دفتر دهم، بیا یه مرور کوچیک بکنیم روی داستان اصلی و اینکه اصلا چرا شهرزاد شروع به قصه گویی کرد. شاید خیلی ها بدونن، اما گفتنش ضرر نداره. داستان از اونجایی شروع میشه که یه پادشاه به اسم شهریار و برادرش شاه زمان، متوجه خیانت همسرانشون میشن. این اتفاق اونقدر بهشون ضربه میزنه که کلا از زندگی و آدم ها ناامید میشن.

شاه زمان که دل و دماغ پادشاهی رو نداره، میره پی کار خودش. اما شهریار، یه جورایی دیوونه میشه! تصمیم می گیره هر شب با یه دختر ازدواج کنه و صبح روز بعدش، دستور قتلش رو بده. این کارش اونقدر ادامه پیدا می کنه که دیگه توی شهر دختری برای ازدواج باقی نمیمونه و وزیر شاه که خودش دو تا دختر به اسم شهرزاد و دنیازاد داره، حسابی نگران میشه.

شهرزاد، دختر وزیر، یه دختر معمولی نیست. اون هم خیلی باهوشه و هم شجاع. یه فکری به سرش میزنه که هیچ کس فکرشو نمی کرد. به پدرش میگه بذار من زن شهریار بشم. پدرش اولش شوکه میشه و راضی نیست، اما شهرزاد اصرار می کنه و میگه من یه نقشه دارم که این کار دیوانه وار رو تموم کنم. خلاصه که به خواستش تن میده و شهرزاد عروس شهریار میشه.

شب اول، شهرزاد از شهریار میخواد که خواهرش، دنیازاد، هم کنارشون باشه. بعدش، با اجازه شاه، شروع می کنه به تعریف یه قصه. اونقدر قصه رو جذاب و پرکششه تعریف می کنه که شهریار رو حسابی غرق خودش می کنه. داستان تموم نشده، صبح میشه و شهریار که کنجکاوه بدونه بقیه قصه چی میشه، به شهرزاد میگه: امشب از جونت می گذرم تا فردا بقیش رو تعریف کنی! و اینجوری بود که این قصه هزار و یک شب طول کشید و شهرزاد با همین قصه گویی هاش، هم جون خودش رو نجات داد، هم شهریار رو از اون خوی وحشیانه اش نجات داد و هم ما رو با یه عالمه داستان بی نظیر آشنا کرد.

غرق شدن در شب های دفتر دهم: از ۶۰۱ تا ۷۰۰

رسیدیم به بخش هیجان انگیز قضیه! دفتر دهم هزار و یک شب، پر از داستان هاییه که شهرزاد تو شب های ۶۰۱ تا ۷۰۰ تعریف کرده. این شب ها خودشون یه جورایی دنیای جداگانه ای دارن که پر از حکمت، ماجرا، عشق، و البته شیطنت های انسانیه. بیا ببینیم تو این بخش چه خبره و چه چیزهایی رو می تونیم ازش یاد بگیریم.

حال و هوای کلی این دفتر: از حکمت تا خنده

اگه بخوایم یه نگاه کلی به این صد شب بندازیم، می بینیم که شهرزاد حسابی خلاقیت به خرج داده. داستان هاش یه عالمه مضمون مختلف رو در برمی گیرن؛ از چیزای اخلاقی مثل عدالت، مکر (البته گاهی مکر خوب برای رسیدن به هدف)، فداکاری، و صبر گرفته، تا چیزای اجتماعی که زندگی مردم عادی، تعاملات درباری و حتی ماجراهای مربوط به پادشاهان و وزیران رو نشون میده. یه عالمه عنصر فانتزی هم تو این داستان ها هست که حسابی ذهنت رو قلقلک میده.

تنوع قصه ها هم تو این دفتر از نظر لحن و محتوا واقعا بی نظیره. مثلا یهو می بینی یه حکایت پندآموز و جدی داره برات تعریف می کنه، چند شب بعد میریم سراغ یه ماجرای طنزآمیز که حسابی خنده ات می گیره، و بعدش شاید یه داستان عاشقانه پر سوز و گداز رو بشنوی. خلاصه که شهرزاد نمی ذاره هیچ لحظه ای خسته بشی و همیشه یه چیزی برای غافلگیر کردنت داره. اینجور که معلومه، تو این صد شب، حسابی دستش باز بوده و هر چی دلش خواسته رو گفته تا شهریار رو پای قصه هاش نگه داره!

خلاصه داستان های گلچین شده از دفتر دهم

خب، حالا بریم سراغ اصل مطلب، یعنی چند تا از داستان های شاخص این دفتر. همونطور که می دونی، هزار و یک شب پر از حکایات کوتاه و بلنده و تو این صد شب هم کلی قصه جذاب داریم. بعضی هاشون معروف ترن و بعضی ها هم شاید کمتر به گوشت خورده باشن، اما همه ارزش خوندن و یاد گرفتن رو دارن.

حکایت عجوزه حیله گر (شب ۶۰۱)

این قصه با یه پیرزن حیله گر شروع میشه که با زیرکی ها و نقشه های پیچیده اش، یه عالمه ماجرا به وجود میاره. این عجوزه معمولاً تو داستان ها، نقش یه واسطه رو بازی می کنه؛ واسطه ای که یا برای به هم رسوندن عاشقا میاد یا برای به هم زدن کارها. تو این حکایت، می بینیم که چطور با یه سری ترفندها، یه موقعیت حساس رو به نفع خودش تغییر میده. قصه بیشتر روی مکر و حیله گری و نتایج اون تمرکز داره و نشون میده که چطور یه نفر با ذکاوت و البته بدون در نظر گرفتن اخلاقیات، می تونه اوضاع رو به نفع خودش بچرخونه. درسش هم اینه که همیشه باید حواسمون به آدم های اطرافمون باشه، چون ممکنه یه نقشه پنهان داشته باشن.

حکایت شیخ نابینا (شب ۶۰۳)

این داستان درباره یه شیخ نابیناست که از نظر مالی وضعیت خوبی نداره و با مشکلات زیادی دست و پنجه نرم می کنه. اما در کمال ناباوری، با وجود نابینایی، قدرت درک و بینش عمیقی داره. قصه نشون میده که گاهی اوقات، بینش درونی و حکمت، از دیدن با چشم های فیزیکی مهم تره. اتفاقاتی برای این شیخ میفته که به ظاهر برای هر کسی بدشانسی محسوب میشه، اما با صبر و توکل و استفاده از هوش خودش، از پسشون برمیاد. پیام اصلیش هم اینه که مشکلات ظاهری نباید جلوی تلاش و امید آدم رو بگیره و همیشه راهی برای غلبه بر سختی ها وجود داره.

حکایت کودک سه ساله و پنج ساله (شب ۶۰۵)

این حکایت خیلی جالبه و معمولاً درباره بچه هایی با هوش و ذکاوت فراتر از سنشونه. تو این قصه، دو تا کودک، یکی سه ساله و اون یکی پنج ساله، با حرف ها و قضاوت های عاقلانه خودشون، بزرگترها رو حیرت زده می کنن. این حکایت ها معمولاً برای نشون دادن حکمت پنهان در ساده ترین چیزها یا برای به چالش کشیدن باورهای بزرگترهاست. قصه ای آموزنده ست که می خواد بگه گاهی اوقات جواب خیلی از سوالاتمون رو می تونیم تو سادگی و خلوص بچه ها پیدا کنیم. و این هم نشون میده که شهرزاد چقدر تو قصه گویی تنوع داشته.

حکایت جوذر (شب ۶۰۶)

حکایت جوذر یکی از داستان های پرماجرای این دفتره. جوذر یه شخصیت جوونه که توی یه سری اتفاقات عجیب و غریب گیر می افته. داستانش پر از سفر، ملاقات با شخصیت های جدید، و رویارویی با چالش هاییه که زندگی پیش روش میذاره. این قصه معمولاً روی مفهوم تقدیر و سرنوشت تاکید داره و نشون میده که چطور یه نفر با وجود همه موانع و سختی ها، راهش رو پیدا می کنه و به اون چیزی که براش مقدر شده، میرسه. ماجراجویی های جوذر، مخاطب رو با خودش همراه می کنه و بهش یاد میده که هیچ وقت ناامید نشه و به قضا و قدر ایمان داشته باشه.

حکایت عبدالله بن معمر قیسی (شب ۶۸۰)

عبدالله بن معمر قیسی یه شخصیت واقعی و از بزرگان و شعرای دوران اموی بود. قصه های مربوط به ایشون معمولاً حول محور سخاوت، جوانمردی، عشق و شجاعت می چرخه. تو این حکایت خاص، ممکنه ماجرایی از عشق پنهان یا یه فداکاری بزرگ توسط عبدالله بن معمر روایت بشه که نشون دهنده خصلت های نیکوی انسانیه. اینجور قصه ها، بیشتر جنبه پندآموز و تربیتی دارن و سعی می کنن الگوهایی از رفتار صحیح و جوانمردی رو به مخاطب نشون بدن. می خواد بهت بگه که آدم های بزرگ چطور زندگی می کردن و چه درس هایی میشه ازشون گرفت.

حکایت یونس کاتب (شب ۶۸۴)

یونس کاتب هم از شخصیت های تاریخی و از کاتبان و موسیقی دانان معروف دوره عباسی بود. حکایت های مربوط به اون اغلب درباره هنر، ادبیات، موسیقی، و زندگی درباریه. تو این قصه، ممکنه یونس کاتب درگیر یه ماجرای عاطفی، یه چالش هنری، یا یه معمای درباری بشه که نیاز به هوش و درایتش داره. این داستان ها معمولاً زیبایی های هنر رو به نمایش می ذارن و نشون میدن که چطور ذوق و استعداد می تونه آدم رو از خیلی از مشکلات نجات بده یا حتی به جاهای بزرگی برسونه. همچنین، می تونه نگاهی هم به پیچیدگی های زندگی دربار و رابطه هنرمندان با حکمرانان بندازه.

حکایات دربار هارون الرشید: از خنده تا پند

تو این دفتر، مثل بقیه دفترهای هزار و یک شب، قطعاً حکایات مربوط به دربار هارون الرشید، خلیفه معروف عباسی، هم پیدا می کنی. این داستان ها معمولاً درباره ماجراهای هارون با وزیرش جعفر برمکی، یا قاضی ابو یوسف و سایر اطرافیانشه. بعضی هاشون طنزآمیزن و یهو می بینی خلیفه با زیرکی یه نفر رو سر جای خودش می نشونه یا یه مشکل رو با یه روش غیرمنتظره حل می کنه. بعضی ها هم پندآموزن و درباره عدالت هارون یا زیرکی وزیرانش هستن. این بخش ها بهت نشون میدن که زندگی درباری هم همیشه جدی نیست و توش کلی اتفاق جالب و گاهی خنده دار هم می افته.

داستان های حیوانات و حکایات طنزآمیز دیگر

شهرزاد هیچ وقت از قصه گویی با زبان حیوانات غافل نمیشه، چون این داستان ها هم کلی پند و اندرز دارن و هم معمولاً لحن طنزآمیزی دارن. تو این دفتر هم احتمالاً چند تا قصه از این جنس پیدا می کنی که حیوانات با حرف زدن و کارهای هوشمندانه شون، یه درس مهم به آدم ها میدن. این مدل حکایات، خیلی وقت ها برای نقد اجتماعی استفاده میشن، اما خب چون از زبان حیوانات روایت میشن، تلخی نقد رو کمتر می کنن و با خنده همراه میشن. خلاصه که هر چیزی که از یه مجموعه داستان کهن انتظار داری، تو این دفتر پیدا می کنی.

شخصیت هایی که یادتان می ماند

تو این صد شب از هزار و یک شب، با یه عالمه شخصیت روبه رو میشی که هر کدومشون یه جورایی تو ذهنت حک میشن. از تاجران ساده دل و بی نوا گرفته تا پادشاهان قدرتمند و وزیران دانشمند، از زنان حیله گر و زیبا تا مردان عاشق و دلباخته. هر شخصیتی تو داستان های شهرزاد، نماینده یه جنبه از انسانیته. گاهی اوقات با یه قهرمان روبه رو میشی که تو رو به وجد میاره، و گاهی با یه شخصیت خاکستری که نمی دونی دوستش داشته باشی یا ازش متنفر باشی. این تنوع شخصیت هاست که هزار و یک شب رو اینقدر زنده و پویا نگه داشته.

این داستان ها فقط سرگرمی نیستن؛ اونا یه پنجره ان به روح و فکر مردم دوران کهن. انگار داری با ماشین زمان میری به گذشته و از نزدیک می بینی آدما چطور زندگی می کردن، چی واسشون مهم بوده، و از چی می ترسیدن.

دفتر دهم: پازلی مهم در معمای هزار و یک شب

شاید بپرسی این دفتر دهم هزار و یک شب، چه جایگاهی تو کل مجموعه داره؟ راستش رو بخوای، هر کدوم از این دفترها و قصه ها، مثل یه تکه از یه پازل بزرگ هستن. قصه های این دفتر، به پیشبرد اون روایت اصلی شهریار و شهرزاد کمک می کنن. چطوری؟ خب، با هر قصه جدیدی که شهرزاد تعریف می کنه، یه شب دیگه زنده می مونه و شهریار بیشتر و بیشتر به دام جذابیت قصه گویی هاش می افته. این تداوم، نشون دهنده قدرت قصه گوییه که حتی جون یه نفر رو هم نجات میده.

این بخش، خودش به تنهایی یه نمایش عالی از گستردگی و تنوع قصه گویی شهرزاده. تو این صد شب، می بینی که شهرزاد چقدر مهارت داره که از هر دری سخن بگه، از ماجراهای عاشقانه و فانتزی گرفته تا حکایات پندآموز و واقع گرایانه. اینجوری شهریار هرگز خسته نمیشه و همیشه منتظر قصه بعدی می مونه. همین نشون میده که شهرزاد نه فقط یه راوی، بلکه یه استاد تمام عیاره که می دونه چطور مخاطبش رو پای قصه هاش میخکوب کنه.

از نظر ارزش ادبی و فرهنگی هم که نگم براتون! این داستان ها، بخش جدایی ناپذیری از ادبیات کلاسیک فارسی و عربی هستن. توشون میشه رد پای فرهنگ، فلسفه، آداب و رسوم اون زمان رو دید. هر کدوم از قصه ها یه درس اخلاقی، یه بینش اجتماعی یا یه نکته تاریخی دارن که مطالعه شون خالی از لطف نیست. انگار داری با خوندن این قصه ها، یه سفر تاریخی فرهنگی می کنی و از هر نظر غنی تر میشی.

چرا باید این دفتر رو بخونیم؟ گنجینه ای از حکمت و لذت

شاید فکر کنی خب که چی، یه عالمه قصه که برای هزار سال پیشه، به چه دردی می خوره؟ اما این فکر رو از سرت بنداز بیرون! مطالعه دفتر دهم هزار و یک شب، مثل باز کردن یه جعبه گنجه. بذار بهت بگم چرا اینقدر مهمه که یه نگاهی بهش بندازی:

  1. کشف لایه های جدید از حکمت و فرهنگ شرقی: تو این قصه ها، حکمت های عمیقی نهفته ست که از دل تاریخ و فرهنگ شرق بیرون اومده. چیزایی یاد می گیری که شاید تو هیچ کتاب مدرنی پیدا نکنی. از عدالت و انصاف گرفته تا صبر و تحمل، از مکر و حیله گری تا فداکاری و ایثار، همه اینا رو می تونی تو دل این داستان ها ببینی. یه جورایی با روحیات مردم اون زمان و جهان بینی شون آشنا میشی.
  2. لذت ادبی از نثر طسوجی: جدا از خود داستان ها، خوندن ترجمه عبداللطیف طسوجی یه لذت دیگه داره. نثر اون اونقدر روان و شیرینه که انگار داری یه شعر قشنگ رو می خونی. این خودش یه تجربه ادبی بی نظیره که هر فارسی زبانی باید حداقل یه بار بچشدش. طسوجی کاری کرده که کلمات زنده بشن و قصه ها رو تو ذهن آدم جون بدن.
  3. افزایش دانش عمومی درباره یکی از بزرگترین آثار ادبی جهان: هزار و یک شب فقط یه کتاب برای خوندن نیست، یه پدیده جهانیه. اسمش تو همه دنیا مطرحه و کلی آدم درباره اش تحقیق کردن و فیلم و سریال و کارتون ازش ساختن. با خوندن این بخش از کتاب، دانش عمومی ات درباره یکی از ستون های ادبیات جهان زیاد میشه و می تونی با اطلاعات بیشتری درباره اش حرف بزنی. بالاخره همیشه خوبه آدم از شاهکارهای ادبی دنیا خبر داشته باشه.

پس اگه تا حالا این دفتر رو نخوندی، از دستش نده! یه دنیای تازه ای جلوی روت باز میشه که پر از ماجراهای هیجان انگیز و درس های زندگیه.

نتیجه گیری: شهرزاد و طسوجی، قصه گویان جاودان

خب، رسیدیم به آخر این سفرمون تو دل دفتر دهم هزار و یک شب. همونطور که با هم دیدیم، این بخش از مجموعه بزرگ، یه دنیای کوچیکه از داستان های پرکشش و آموزنده که از شب ۶۰۱ شروع میشن و تا شب ۷۰۰ ادامه دارن. از حکایت های پر از مکر و حیله گری مثل عجوزه حیله گر گرفته، تا قصه هایی که حکمت پنهان رو نشون میدن، مثل شیخ نابینا یا حتی هوش و ذکاوت بچه ها تو حکایت کودک سه ساله و پنج ساله. داستان هایی مثل جوذر که پر از ماجراجویی ان و قصه هایی از دل دربار هارون الرشید و شخصیت های واقعی مثل عبدالله بن معمر قیسی و یونس کاتب، همه و همه تو این دفتر جمع شدن.

چیزی که این گنجینه رو برای ما فارسی زبان ها اینقدر ارزشمند کرده، ترجمه بی نظیر و بی بدیل عبداللطیف طسوجیه. اون با فصاحت و بلاغتش، کاری کرده که این داستان ها مثل یه رودخونه زلال تو ذهن و قلبمون جاری بشن و حس کنیم خودمون هم داریم تو اون دنیا زندگی می کنیم. طسوجی فقط یه مترجم نبود، یه قصه گوی به تمام معنا بود که زبان شهرزاد رو برای ما به شیرین ترین شکل ممکن برگردوند.

دفتر دهم، نشون میده که شهرزاد چقدر توانایی و خلاقیت تو قصه گویی داشته و چطور تونسته هر شب، با یه داستان جدید و متنوع، جان خودش رو نجات بده و شهریار رو به یه آدم بهتر تبدیل کنه. این داستان ها، جدا از جنبه سرگرمی، پر از پند و اندرزهای اخلاقی، اجتماعی و فرهنگی هستن که حتی تو دنیای امروز ما هم به کار میان. خلاصه که این دفتر، یه دعوتنامه برای هر کسیه که دنبال لذت ادبی، افزایش دانش و آشنایی با گنجینه های فرهنگ شرقه.

پس اگه تا حالا فرصت نکردی، پیشنهاد می کنم حتماً یه سر به این دفتر بزنی و خودت رو بسپری به دنیای هزار و یک شب. قول میدم پشیمون نمیشی و حسابی سرگرم و البته آموزنده میشی. این میراث جاودان شهرزاد و طسوجی، همیشه آماده ست تا تو رو به یه سفر بی نظیر ببره.

آیا شما به دنبال کسب اطلاعات بیشتر در مورد "خلاصه کتاب هزار و یک شب دفتر دهم (عبداللطیف طسوجی)" هستید؟ با کلیک بر روی کتاب، آیا به دنبال موضوعات مشابهی هستید؟ برای کشف محتواهای بیشتر، از منوی جستجو استفاده کنید. همچنین، ممکن است در این دسته بندی، سریال ها، فیلم ها، کتاب ها و مقالات مفیدی نیز برای شما قرار داشته باشند. بنابراین، همین حالا برای کشف دنیای جذاب و گسترده ی محتواهای مرتبط با "خلاصه کتاب هزار و یک شب دفتر دهم (عبداللطیف طسوجی)"، کلیک کنید.

نوشته های مشابه